سلام من ۱۰ ساله ازدواج کردم و تا حالا همیشه حرمت شوهرم و خانواده شو نگه داشتم ولی الان یک شرایطی پیش اومده که من خیلی اذیت میشم. قضیه ازین قراره که برادر شوهر کوچیکه ی من که مجرده واحد بغلی ما ساکن شده توی این یک ماه من واقعا زندگیم مختل شده . یه موردشو بخوام مثال بزنم روز پنجشنبه بود .
من از اول هفته به دخترم قول دادم پنجشنبه که تعطیل هست ببرمش سینما بلیت رو رزرو کردم عصر که شد شوهرم اومد خونه گفت خواهرم زنگ زده دارم میام خونتون از خانمت کتاب قرض بگیرم از سرزده اومدنش خیلی ناراحت شدم اما چیزی نگفتم . خواهر شوهر اومد و نرفت وبلیت ما سوخت شد . برادر شوهرم اومد خونه ش زنگ زد به بقیه اعضای خانواده اونام اومدن یک ساعت ازشون پذیرایی کرد بعد گفت قرار دارم می خوام برم یعنی قیافه من اون جا دیدنی بود . منم تعارف کردم که خوب بیاید واحد ما . اومدن خونه ما نیم ساعت بعد برادر شوهرم گفت قرارم کنسل شده این دفعه خانما و بچه ها خونه ما موندن آقایون رفتن اون ور