دیه پدرم بهم رسیدوطلاهامو. فروختم وپول گذاشتم روش که خونه بخرم
رفتیم بنگاه وداشتیم یه خونه رو معامله میکردیم
و چون من به تنهایی پول دادم وشوهرم هیچ.کمکی نکرد پس تصمیم گرفتم 6دنگ گفتم به نام خودم باشه
اونجا فروشنده خونه که اتفاقا از اشناها هم بود گفت که ما یه مقدار پولو میگیریم وسند خونه رو انتقال میدیم بنام خانم فلانی(من) ویک سال توش رهن میشینیم وسال دیگه که موعد قرار داد شد بلند میشیم وباقی پولمونو میگیریم
شوهر عمه م هم اونجا حضور داشت، وچون فروشنده اشنا ورفیقش بود ومیخواست بهش احترام بذاره گفت نه شما خودتون صاحب خونه اید وتا هروقت خواستید میتونید بمونید و اینا فقط کاغذ بازیه وفلان
منم اومدم خودی نشون بدم(ولی در عوض گند زدم اونم چه گــندی)
گفتم اقای فلانی(فروشنده) درسته سند به نام من میخوره، اما شما باز هم صاحب خونه اید
شوهرم کنارم بود
ناراحت شد
اومدیم خونه
گفت چرا نگفتی سند بنام مامیخوره، که به اقاهه گفتی بنام من میخوره
منو کوچیک کردی
وباید به من اقتدار میدادی وفلان
من خیلی گند زدم