یه کاربری بود بال جوجش شکسته بود پانسمان میکرد
بز داشت میکردش تو لونه ی مرغاش که روباه نخورتش
یه خانومیو داشتن تو روستاشون که حیووناشونو اذیت میکرد میترسید بزاشوبزنه
شوهرشم نون نمیتونست بخره برای مامانش و مامانش قهر کرده بودو خواهرش اینا هم متوقعبودن ازش
میشه تگش کنید برم بقیه ی تاپیکاشو بخونم خیلی زندگیش باحال بود، توروستا بود🪿🐔🦆