شوهرم بود ولی چیزی نگفت انگار بدش نمیومد😅
ولی خب تو خونه کلی فحشش داد ک دیگه واسه من بی فایده بود
حتی حرفای دخترخواهرشو گفتم هیچی نگفت حتی باهاش بگو بخندم داشت
ولی باورت نمیشه هربار میبینمشون اشکام میریزه بااینکه ازاخرین باری ک دلمو دخترخواهرشوهرم شکست ۲سال میگذره الان میاد بامن حرف میزنه که اشتی کنه ولی تا میبینمش صداشو میشنوم اشکام میریزه دست خودم نیس همون لحظه اخرین بار قشنگ احساس کردم قلبم دگه نمیزنه خون داره میچکه ازش