2777
2789

امروز ۱۰ بیدار شدم یه دوش گرفتم اومدم سایت ساعت ۱۱ ، ۱۲ بود غذای شوهرم رو گذاشتم گرم بشه ، میخواستم پنجره بشورم که اونم دست دست کردم نشستم ساعت های ۲ شوهرم اومد قبلش خودم یکم غذا خورده بودم تا اون ناهارشو بخوره منم آماده شدم منو برد دانشگاه ، اونجا پرسیدم که باید درخواست انتخاب واحد بدم یا چی ؟ گفتن نه برو تو سایت آموزشیار اونجا انتخاب واحد کردن برات ، بعد اومدیم خونه شوهرم بار گرفته بود رفت سرکارش منم ساعتای ۴، ۵ بود اومدم یکم به مامانم حرف زدم که تازه برگشتن از خونه فامیلامون، بعد غروب شروع کردم به آب و وایتکس و دستمال سفید دیوار های راه رو رو تمیز کردم طبقه خودمون رو ، جارو زدم از بالا بعدش هم جارو برقی ، هنوز نصف کاراش مونده که فردا باید انجام بدم چون قراره وسایل خونه رو یکمش رو بذاریم تو راه پله ، قراره سرامیک کنیم نمیدونم چقد سختی داره ، خلاصه بعدش اومدم یکم سیب زمینی قاچ کرده گذاشتم تو ایرفرایر سرخ شد ، یکمم میوه خوردم بعدش ، تا آخر شب هم که تو سایت بودم

فقط 5 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
تو مثل یه خواب خوب فانتزی 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   masomeh12  |  34 دقیقه پیش
توسط   مهشاد3355  |  24 دقیقه پیش
توسط   پری_دخت88  |  43 دقیقه پیش