غذا های خوشمزه مامانم لبخند بابام پرندم خانواده مهربون اینکه چقدر دنیا قشنگه ماه چقدر قشنگه دلم میخواد تمام اینا رو ببینم
ولی بهچه قیمت؟
به قیمت عذاب کشیدنم؟
ینی ارزششو داره؟
من حالم بده
افسرده ام
هزار تا مریصی دارم
لوزم پوستم رودم چشمم مثانه ام مجرای ادرارم و هزار جای دیگم
هر جا یه مریضی داره ک درمیان نشده
یا درمانش سخته و من نیمتونم تحمل کنم
من دلم میخواد زندگی کنم
بزرگ بشم
موفق بشم
نقاشی و عکاس بشم
ولی چرا تو ۱۴ سالگی باید از شدت درد دلم بخواد خودمو بکشم؟
چرا روز تولدم بجای کادو گرفتن و بیرون رفتن با دوستام
باید وصیت نامه بنویسم؟
من هیج دوستی ندارم ک باهاش درد و دل کنم
هر کی هست فقط سو استفاده گره و ازم استفاده میکنه کارش تموم شد میندازتم دور
پس دوست داشتم باهاتون حرف بزنم
دلم خیلی پره
خیلی غم دارم
ولی تنها کسی ک تونستم راحت باهاش درد و دل کنم بالشتپ بودم
اون اشکامو نگه میداره
با اینکه خانواده خوبی دارم
اما هر وقت میخوام درباره مریضی هام باهاشون صحبت کنم
دکم میکنن و دعوام میکنن و کتک میخورم
دلم خیلی شکسته
هیچکس گوش شنوام نبوده
خیلی تنهام و مریض
ولی بنظرم خود کشی بی فایدس
فکر نکنم بیتشر از ۲ الی ۳ سال دیگه عمر کنم
پس سعی میکنم زندگی کنم
ولی نمیتونم...