بچم یه سره به سینم اویزونه
حدودا ۲ ماه دیگه غذا کمکی براش شروع کنم ولی کمرم برید تازه شاغلم هستم،واسه اینکه تایم صبحی که سرکارم بخوابه ، شب تا صبح بیدارم باهاش بعد بدون خواب میزم سرکار
از یه طرف شوهرم منو با وضعیت شیردهی که هی میبینه(سینه های متورم و …) اینا هی ازم رابطه میخواد،هی سرصبحی باید برم حموم تو این سرما، خودش راحته بعد رفتن ما یه دل سیر میخوابه بعد میره سرکار تا شب وقتی هم میاد هم بچه سرحاله هم من استراحت کردم دو سه ساعتی
متوجه حجم بی خوابی و خستگی من اصلا نیست ، غذا میپزم
میان وعده باشگاهی درست میکنم ، شستشوی لباسا و اتو کردن و جارو و …. همه تو تایمی که نیست انجام میشه وهمسایه های مجتمع ما همه ۱۰ به بعد خاموشی میزنن و من حتی یه جارو برقی نمیتونم دستش بدم بکشه وقتی میاد خونه