من همیشه هر چی از خرجی اضاف میومد طلاهای کوچیک میگرفتم.خرید های خونه از بازار محلی.و کلی صرفه جویی.
یادمه همسرم سال ۹۵ ماهی یک و پانصد حقوق میگرفت مستاجر ام بودیم باز من ماهی ۵۰۰ طلا میخریدم.
کم کم جمع شد.تا اسفند ۱۴۰۱ ک پدر همسرم یکی از خونه هاشو فروخت به همه پسرها کمک کرد.پول ها رو هم گذاشتیم بازم کم بود.خواهرام مامانم از طلاهاشون بهم دادن.و دامادمون نقدی ی مقدار کمک کرد.
منم ب ترتیب اولویت .بدهی ها رو پس دادم.همسرم عیدی میگرفت اول مال داماد رو تسویه کردم.بعد طلای مادرم.یعنی ب اندازه ای ک طلا فروخت براش خریدم.طلای خواهرم مونده ندادم هنوز. یعنی بهش طلا دادم تیکه کوچیک .ولی خب مت منتظرم قرعه ب اسمم دربیاد،باقیمانده شو بدم.چیز زیادی نمونده.خدارو شکر خونه دار شدیم.پدر همسرم ۴ ماه بعد فوت شدن.همیشه دعاش میکنم. هرچند مادر شوهرم ب روی ما میاره میگه نمیدادیم مستاجر بودین هر دفعه میاد میگه.ودختراشم همینطور.