سلام بچه ها امیدوارم خوب باشید
بچه ها من تایپیکای قبلی کلی نوشتم سر بلا و مصبتای که سرم اومد و الان دو ساله جدا شدم خونه پدرمم
ولی از اون روز من یک محبت خالی از پدرم ندیدم اصلا باهام حرف نمیزنه فقط موقعی که بخواد کتکم بزنه یا بهم فحش بده یا جلو جمع تحقیرم کنه برعکس برای خواهرام که ازدواج کردن همیشه به خودشون و بچه هاشون پول میده میگه میخنده برا داداشمم هرچی داره گذاشته اختیارشون من خودم با مقاله نوشتن خرج خودم درمیارم از وقتی هم که برگشتم جز نون و آب یک جعت جکرابم برام نخریده. ی اتاق بهم دادن پر وسیله اس انگار انباریه
بعد حتی بخاریشم روشن نکردن برقشم قطع کرده بود تازه دو هفته اس وصل کرد برام امروزم جلو عروسمون کلی تحقیرم کرد. من که عرضه خودکشی ندارم نمیدونم چرا نمیمیرم همه اش منتظرم بیاد بزته یا فحش بده از بس ازش میترسم