اون داداشم ک کلأ ولم کرده ب خاطر زنش شوهرمم ک ول معطله داداش کوچیکم ۱۲سال ازم کوچیکتره امشب رفته بود ی خز خریده بود خیییلی زشت بود شبیه خرس قطبیش کرده بود جنس ک اصلأ نداشت شبیه این خزا بود ک میندازن رو طاقچه ماشین از اون جنس بود آستر نداشت اصلأ ی چیز داغون بود ۱۷۰۰هم پول داده بود منم گفتم قشنگه مبارکت باشه ولی خیلی گرون خریدی بهتره بذاری اخر زمستون خرید کنی ک ارزون تر بشه انقدر لباس داره ک حد نداره بیچاره بابام ی پیر مرد ک میره تو جاده با جونش بازی میکنه میاره برای این بد من اول ندیدم آستر نداره بد دوباره گفتم وای آستر هم نداره گفت اه چقدر غر میزنی هی گرون خریدی و فلانگفتم ن منظورم اینه چقدر لباس گرون شده گفت اصلآ تو نظر نده منم اعصابم ریخت ب هم گفتم خفه شو درست صحبت کن یهو حمله کرد منو بزنه چنان اربده هایی میزد ک شیشه ها میلرزید منم فقط گریم گرفته بود ظهرم موتورش تو کوچه بوده یکی اومده زده ب موتورش ی مرد طفلی شماره پلاک اون ک زده بود و در رفته رو برداشته درمونو زد گفت بیا اینجوری شده ب یارو میگه فدای سرت یارو بهش میگه خب بیا حداقل موتورتو جمع کن میگه باش حالا میام مرد تو خیابون انقدر عصبی شد اصلأ دلش برای پول نمیسوزه ۸۰۰هزار داده باشگاه اسم نوشته نمیره دلم برا بابام میسوزع
خب پدرومادر وظیفه دارن کار کنن که بچه شون تو رفاه باشه دیگه...اون بنده خدا یه پالتو خریده کوفتش کردی ...
پدرم محتاج نیست ولی من پول جهاز و سیسمونی ازش نمیگرفتم ینی ب زور بهم داد ک آره تو میخایی آبروی منو ببری و فلان دیگه گرفتم ازش مجردم بودم سرکار میرفتم خرجمو درمیاوردم بااینکه همیشه بهم پول میداد از حراجیا لباس میخریدم ی پالتو نخریده والا هفته ی دست لباس میخرع حالا لباس هیچی باشگاش چی موتورش چی محرم ی چپیه خرید ۷۰۰تومن درصورتی ک ۳تا داشت رنگشونو ولی دوست نداشت بد دیدم همش میده ب رفیقش محرمم ک تموم شد دیدم انداختش آشغالی حالا چون پدر مادر وظیفشونه رفاه ما رو تأمین کنن باید پدرشونو دربیاریم اوکی بگیره چرا جمع نمیکنه اخه مگه دشمنی داره؟؟؟
تلخه اما ماهایی که تکیه گاه نداریم خودمون باید پشت خودمون باشیم
بله دقیقأ بزرگترین ترس زندگیم شده بابامو از دست بدم این دوتا داداش با شوهرم مثل لاشخور میوفتن ب جونم تیکه پارم میکنن الانم از ترس بابامه سرمو رو سینم نمیذارن