خداییش منم مادرشوهرم خوبه مثلا من میز نهار خوری چن تیکه نخریدم خداییش خودشون استقبال کردن چون خونم کوچیک بود
تازه خودش میگفت ک خودشون نذاشتن بگیرم
راستش تا لحظه آخر مبخواستم مثلا نهارخوری بگیرم شوهرم منو کشید بیرون از مغازه گفت وقتی لازم نیس چرا میخوای بگیری