احساس میکنم خیلی بیهوده دارم زندگی میکنم احساس پوچی و خلأ دارم گاهی وقتا قرار نیست اونجور که تصور میکردی بشه من الان باید سر خونه و زندگیم بودم و بهترین روزای زندگیم میگذروندم اما در عرض یه روز همه چی بهم ریخت پام به دادگاه باز شد برای طلاق الان هر کاری میکنم حالم خوب نمیشه تمرکز ندارم خیلی بیهوده دارم زندگی میکنم هدفی ندارم اصن خودم خیلی بدرد نخور میدونم ذهنم پر از احساسات منفی همش با خودم درگیرم و همش تو فکرم ...من درس میخونم خونه نمیمونم اما حتی سر کلاسم تمرکز ندارم قلبم درد میکنه مغزم خستس دلم میخواد بمیرم به کسی هم چیزی نمیتونم بگم چون خانوادم بدتر از منن سعی میکنم پیش اونا خودم خوب نشون بدم که ناراحت نشن چرا این روزا تموم نمیشن کاش بمیرم چرا خدا هر چی بدبختی سر من میاره پس کی قراره روزای خوبم برسه 💔💔
خدا رو به کی قسم بدم به کی متوسل شم که تموم شه این دردا منم روزای خوب ببینم آخه چه گناهی کردم من تاوان کدوم کارمه اون از بچگیم اینم از الآنم