حدود سییزده سال پیش بابام گوشی خریده بود..بعد هرچی مسیج میومد یا میس کال داشت و همون لحظه پاک میکرد یعنی همیشه هیستوری و این باکسش خالی بود😂😂میگفت گوشی سنگین میشه خراب میشه😲😲😲😲😂😂😂دورش بگردم من چقد ساده بود😂😂
یکی به دادم برسه ..این همه بغضو کم کنه..به غم بگین یکی دوروز..منو فراموشم کنه..یکی اینجا شبو روز خیلی بیقرارته..نمیدونی این دیوونه چقدر چشم به راهته..روزا شده کارمن هی مرور خاطرات..بگو این دل دیگه چقدر بمیره برات..شبا این دیوونه تو تنهایی هاش باعشق تو سر کرده..نم بارونو خیابون خاطراتو دوبرابر کرده..گاهی وقتها زود به زود این دله من واسه ی دلت تنگ میشه..تنها راه عشقو ابراز علاقم همین اهنگ میشه..
یه دوستیم داشتم یه موبایل اندازه گوشت کوب اویزون میکرد تو گردنش یه بار تو جمع بهش گفتم بابا درش بیار گردنت شکست .....یه پشت چشمی نازک کرد و برگشت گفت: دارنگی و برازندگی
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود ****پسته ی بی مغز چون لب وا کند رسوا شود
منم تو خانواده اولین نفر گوشی دار شدم هیشکیم نداشتم بهم زنگ بزنه
تو خیابون راه میرفتم الگی میگرفتم دم گوشم یعنی مثلا دارم صحبت میکنم 😀😀
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند
شاید چون آرزوهایم بلندند
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست ؛ چون خدایی هست
آری ، و چه زیبا نوشته بود
همواره با خود تکرار میکنم،
امیدی هست ؛ چون خدایی هست
خدا
غروبا که میشه روشن چراغا😃 میان از مدرسه خونه کلاغا یاد حرفای اون روزت میفتم که تا گفتی به جون دل شنفتم عجب غافل بودم من اسیر دل بودم من اسیر دل نبودم اگ عاقل بودم من یادت میاد به من گفتی چیکار کن گفتی از مدرسه اون روز فرار کن فرار کردم من اون روز زنگ آخر نرفتم مدرسه تا سال دیگر عجب غافل بودم من اسیر دل بودم من