من میرفتم سر خاک. من خیلی زجر کشیدم بعد مامانم. زن بابا. مکافات. بعدشم زود بابام شوهرم داد برام جهیزیه نمیخرید. بعدشم رحم دوشاخ داشتم بچه هام سقط میشد. .......
خیلی سخته. هنوزم گاهی خواب میبینم. این روزا مادرشوهرم داشت میرفت مکه همش مکه رفتن مامانم جلو چشمم بود. سخته ولی هیچ راهی نداری. گریه کن. خواهری اگر داری باهاش درد دل کن. تو خودت نریز فقط