چند سال پیش مادر شوهرم عمل قلب باز داشت
به دخترم گفت برام صلوات بفرست دعا کن خوب بشم 🤌
دخترم فکر کنم پیش دبستانی بود یا ابتدایی خاطرم نیس
بلاخره دخترم گفت 600 تا فرستاد🤌
تا اینکه مادرشوهر خوب خوب شد
اینم بگم دل خوشی از زخم زبانهای مادر شوهرم ندارم
پارسال به طور اتفاقی تو ماشین بودیم تهران به شوخی گفتم به مامانت بگو صلوات ارو پس میگیریم.
وای نمیدونید چه حالی شد همسرم فرمون ماشین رو چنان به چپ راست می‌چرخند گفتم النست که تصادف کنیم آما خدارو شکر چیزی نشد🙏
اون جا بود فهمیدم چقد مامانشو دوست داره 🤌
اما این همه مامانش به من توهین کرد هیچ نگفت 🫢
خیلی خیلی.. 😔
مثلا جز اخیرا که با بچه خیلی خسته میشم تا حد امکان کم غر میزدم(یه مدته خیلی غرغرو شدم)همیشه خونه مثه دسته گل بوده و هست اشپزیم بدک نیست دسری چیزی همه قبل از رسیدنش امادست خپدم مرتب و چیتان پیتان شده ام و اماده که برسه و بریم بیرون.زیاد طبیعت میرفتیم زیاااد صحبت میکردیم مهربون و غمخوار بودمو هستم.مدیریت مالیم عالیهوبشدت قبولم داره کوچکترین واریزی رو بهم میگه.عزت نفس و اعتماد به نفسش رو بالا میبردم.تو جمع خیلی احترام میکردم بهش ...جان.عزیزم.قربونت برم.لطفا.مثلا جانت رو بمیرم بچه رو میبری جیش؟و ...بچمونم همیشه تمیزو خوش بو هستش از نظر شعر و کتاب و بازی فکری و بازی هیجانی هم از همسن و سالهاش ماشاالله خیلی جلویه و مایه مباهات خودمون و خونواده همسرم.خسته میشم ولی ادمیم که انرزیم خداروشکر بالاست و تا حد امکان از چیزی نمیزنم.اینا چیزایی بود که به ذهنم میومد امیدوارم بددت بخوره
