خانما خواهرشوهرم یه جوری رفتار میکنه انگار منو اوردن براشون بچه بیارم
و خدمتکار بچه داداششون هستم
اون سری از روی ذوق مثلا محکم میزد تو دهن بچم میگفت تو چرا انقد با نمکی
گفتم نزنش گناه داره
محکمم میزد بعد میگه من کاری ب هیشکی ندارم بچه ی داداشمه دوس دارم اینجوری ذوقش کنم
هرجا بخوامم میبرمش
من طبقه بالای مادرشوهرمم
بعدم اونسری بدون اینکه ازم اجازه بگیره بچم ک پایین بود رو برده بود بیرون
ب بچمم گفته بود میخوام ببرمت دور دور با ماشین بعدم ببرمت خونمون
شما بودین چیکار میکردین
بچه ام رو از خودم جدا نمیکردم .
یاد خواهر همسرم افتادم همش میگفت زن داداش بچه میاره برای ما ، بچه داداش مال ماست .
مادر اصلی اش منم
حتی اسم بچه ی مارو انتخاب کرده بود!
یه افکار عجیبی داشت
دیگه نمیذاشتم بچه م تنها بره پایین.
بگو هر وقت داداشت زایید بچه ش رو هر کاری خواستی بکن. اینو من زاییدم و برای همه چیزش باید از من اجازه بگیری.
اصلا اصلا تنهایی نذار بره خونه مادرشوهرت با خودت ببر با خودت بیار
یه جاهایی هم قاطع نظرتو بگو
ما هم همینم. همه میگن اون حق داره تو حرف نزن. تازه اعتراض میکنه که چرا دختره و پسر نیست. بعد میگه من بیشتر از تو دوستش دارم. کلا روانیه
والا من تحمل این موارد رو ندارم جدی برخورد میکنم
چقدر رو مخ،چند وقتشه بچت،نمی‌دونم من اصلا چیزی به ذهنم نمیرسه،فقط دعوا راه حلشه
اگه این حرفو بزنم منو کشتن
چون طرف بچه دار نمیشه هرچی بگه حرف اونه
تو خونه بهش میگن رییس
هرچی جارو جنجال کنه با هرکی دعوا کنه همه باید کوتاه بیان وگرنه اهش دامنمون رو میسوزونه
مادرشوهرمم میگه فلانی اومد ک باز قار قار کنه ولی جلو روش موش میشه چون همه ازش میترسن
قاطع باش و هیچ وقت بچه ت و تنها جایی نذار.این همه فیلم نمی بینید که نباید بچه رو تنها گذاشت با کسی
میزدم تو دهن خواهر شوهرم
این آدم مریض روانیه ها. میره یه بلایی سر بچه میاره
اصلا و به هیچ فنجان نزار ببرتش
دو سال و خردی
اون سری دو ساعت بچمو گذاشتم تو جمعشون و رفتم کلاس گواهی نامه
وقتی برگشتم دعوایی راه انداخت میگفت وظیفه ی ما نیست مواظب بچت باشیم بهش غذا بدیم
بعد از این طرف میگه بچه ی داداشمه هرجا بخوام میبرمش
بچه ما هست تو فقط زاییدیش
منم اینطور بود مثلا جلو شوهرم میفت وایی اگه گن نبودم خفه میشد یا چی که بگه من بی عرضه هستم.منم دخترم رو وابسته به خودم کردم جوری که تا دو ماه پیش هر کدومشون رو میدید گریه نیکرد اصلا نمیشانسه اونا رو یا صداش میزنن رو بر میگردونه چه برسه ببرنش جایی بهش خواکی بدن دخترم به من نگاه میکنه میگه میگه ازشون بگیر بعد نمی خوره😈
من رو بچم خیلی حساسم جلو پدرشوهرمم در اومدم خواهرشوهر که سهله
والا با این اوضاع همین رفتارهارو بهانه کن کم کم سعی کن از اون خونه دربیای مستقل بشین
والا چی بگه آدم ، تو هم برو یکی محکم بزن تو گوشش بگو واااای فلانی چقدر ذوق کردم دیدمت ،خواهرشوهر خودمه ، دوست دارم اینجوری ذوق دیدنش رو بکنم ، به هیشکی هم ربطی نداره 😐😐😐😐
