من تقریبا دوسال پیش قهرکردم سر لجبازی و اینکه بهم شک داشت مهریموهم یه زمین گرفتم بعد اون دیگه بیخیالم نشد منو میخواست اخلاقشو درست کرد تااینکه دیدم اخلاقش خوب شده دوباره زنش شدم ولی خب قبل عقد برای اطمینان خاطر یه زمین به نامم کرد تاحداقل خیالم راحت باشه .الان عالیه اخلاقش خسیس نیست هرجابخواییم میبره شکاک نیست خیلی مهربون شده خیلی بیشترازقبل محبت میکنهالان هیچ مشکلی ندارم باهاش خداروشکر ولی اصلا نمیتونم اعتمادکنم بهش نکه شک داشته باشم منظورم ازاعتماد اینکه راحت رازاموبگم یادردودل کنم انگار ترس دارم ازش خودشم میدونه این قضییرو نمیدونم چیکارکنم همش گذشته میادتوذهنم عصبیم گیکگه حرفهای بقیه که قبلا گفتن ازمغزم بیرون نمیره باعث میشه عصبی ترشم و پرخاش کنم بااینکه الان همه می خوبه اما گذشته کوفتم میکنه شماباشین جای من چیکارمیکنین؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خوشی زده زیر دلت خب طرف درست شده زندگی تو بکن دیگه این اداها چیع قراربود فراموش نکنی اینطوری کنی خب برنمیگشتی
کاربران آقا به هیچ عنوان من رو لایک و ریپلایی نکنید...الهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری(س) توروخدا برای ظهور آقاجانمون دعا کنید صلوات بفرستید..هرکس به سهم خودش زمینه ظهور رو فراهم کنه ظهور نزدیک است انشالله🌷🌷🌷❤
من باشم می رم پیش مشاور و مشکلاتم کم کم درمان می کنم حیف زندگی ات هست که دوباره از هم بپاشه مخصوصا که شوهرت هم انقدر نشون داده که دوباره می خواد در کنار تو باشه !
هر که یمنی ها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنها کینه ورزی کند با من کینه ورزی کرده است. پیامبر اکرم (ص)