اسم این چالش رو بخاطر این آزادی و رهایی انتخاب کردم چون شخصی که هیچ لذتی از زندگی نه میبره نه میتونه ببره انگار در قفسی زندانیه
آدم بی انگیزه زندانی افکار خودشه
زندانی گذشته خودش
پس ما باید لذت رهایی و آزادی از این قفس رو بچشیم
و برای رسیدن به آزادی باید رهایی رو تجربه کنیم
رهایی از هر آنچه که ما رو اسیر افکار و گذشته کرده
یک پرنده وقتی تو قفس زندانی بشه
اوایل براش سخته
دست و پا میزنه
وقتی نجات پیدا نکرد کم کم براش همه چیز عادی میشه
و یا بهتره بگم مجبور میشه به همین روال زندگی رو ادامه بده
این پرنده حتی اگه یه روز در قفسشم براش باز کنن
وقتی خودش دلش نخواد میمونه
چرا چون شوق پرواز رو از دست داده
پس برای بهتر شدن حالتون به آدمها نگاه نکنید
به اطراف توجه نکنید
به فلان شخص
همه چیز به خودتون بستگی داره
تا خودتون نخواید از قفس رها نمیشید
ما باید اول گذشته رو در خودمون حلش کنیم
گذشته قفس ماست
خاطرات قفل قفسن
آدمها میله هاش
و ما پرنده ایی که فقط نون و آبش سر جاشه
باید میله ها رو از سر راه برداشت
باید قفل رو شکست
و باید از قفس خارج شد
پرنده ایی که سالها تو قفس بوده
پرواز رو شاید فراموش کرده باشه
پس توقع نداشته باشید
همه چی تویه روز حل بشه
تو یه روز هیچ چیز فراموش نمیشه
ما به زمان نیازداریم
برگه های کت و کلفت روح ما کهپر از خاطرات و متن ها و حرفها و رنج هان نیاز به یه رژیم اساسی دارن