2777
2789

سلام دخترم خیلی به من وابسته هست تو یه شهر دور از خانواده هامون زندگی می‌کنیم امسال که رفت پیش دبستانی همه فکرم این بود که نمونه ولی خداروشکر هفته اول موند الان دو  سه روزه معلمش میگه تو کلاس بغض میکنه گریه میکنه بعد باهاش بازی می‌کنم اینا یادش میره البته گفت تقصیر این نیس یکی از بچه کلا گریه میکنه نمیمونه اونم میبینه دوستش گریه میکنه گریه میافته.امروز میگفت نمیخوام برم مدرسه بعد خودش راضی شد رفت ولی تا رفت تو کلاس گریه کرد شدید چون اون دختره پیش مامانش بود گریه میکرد نمی‌رفت اینم نرفت ۱ ساعت و نیم تو بغلم بود پشت در کلاس هرچی باهاش صحبت کردیم فایده نداشت اصلا بعد خودش راضی شد بره تو تا بردمش گفت تو هم بمون تو کلاس منو خانمش گفتیم نمیشه قانون کلاس نیس مامانا داخل باشن دوباره گریه کرد شدید منم عصبانی شدم آوردمش خونه.... خیلی کلافه ام و عصبی اصلا نمیدونم چرا اینجوری شد خانومشون هم خیلی مهربونه دخترم کلی دوسش داره چیکار کنم بنظرتون خوب میشه عادت میکنه

ببخشید طولانی شد

خدایا شکرت

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب پس چرا اون مامانه رو میزارن بره اونجا بمونه . باید بهش بگن یا نیاد یا دخترشم ببره خونه . خب بقیه ...

دقیقا 

مثل اینکه بچشو به اجبار میاره دخترش کلا گریه میکنه 

جالب اینه بعد راضی شد بره ولی مامانش پشت در باشه 

ولی دختر من تا رفت دوباره یادش اومد گریه کرد 

خدایا شکرت

عیب نداره.وابسته هست وقتی میبینه دوستش  گریه میکنه اینم یادش میفته.وقتی میبینه همه دارن بازی میکنن و درس میخونن میفهمه امر عادیه.ولی چون دوستش گریه میکنه دخترشماهم فکر میکنه اینطوری حتما به خواستش که شمایید میرسه.نگران نباش کم کم عادی میشه.طوری که روزای تعطیلم میگه ببرم مدرسه.ماهم گزروندیم این دورانو با بچه هامون.ولی به هیچ وجه تو کلاس نرو فقط بهش بگو تو حیاطم

خدایا مددی...

یکی از هم کلاسی های دختر منم تو دوران پیش دبستانی اینجوری بود ،راهکار معلمشون این بود اول مادرش پیشش می‌نشست  بعد فاصله ش شد چند تا نیمکت بعد شد پشت در کلاس بع شد حیاط مدرسه دو سه ماه زمان برد ولی خوب شد دیگه حتی با سرویس میومد چون راه خونشون دور بود و چند ماه اول بنده خدا اسیر بود 

خدا جونم ازت ممنونم به خاطر همه چی خیلی دوستت دارم 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
خب پس چرا اون مامانه رو میزارن بره اونجا بمونه . باید بهش بگن یا نیاد یا دخترشم ببره خونه . خب بقیه ...

من که اومدم دخترمو بیارم چند تا بچه دیگه هم داشتن گریه میکردن من تا دیدم اونا دخترمو دیدن ناراحت میشن آوردمش خونه 

خدایا شکرت
من اینجوری نبودم اصلا

خب الانم که زمونه خیلی فرق کرده این جور چیزا عادین. زمون قدیم نیست که. همه‌ی بچه ها ترسو شدن. پسر دایی من کلاس دومه و هنوزم که هنوزه تو مدرسه نمیخاد بمونه و دائم میگه میخاد بره پیش پدرش😂

بهش بگو.من پشت در می مونم.وقتی مهدت تعطیل شد.منو میبینی...یا بگو اگه یه هفته بری گریه نکنی پیش من جایزه داری...کم کم عادت می‌کنه....بچه من کلاس دوم اینقدر بهم وابسته اس.روز اول مدرسه اش.به پدرش می‌گفت مامان هم باید بیاد....شاید باورت نشه.ولی تو کل مدرسه فقط من و شوهرم بودیم که دوتامون اومده بودیم....همه یا فقط مادر بود یا پدر.یا با سرویس اومده بودن

تا وقتی خدا هست،ریشه ی هیچ آرزویی خشک نمیشه
عیب نداره.وابسته هست وقتی میبینه دوستش گریه میکنه اینم یادش میفته.وقتی میبینه همه دارن بازی میکنن و ...

نمیدونم خداکنه عادی بشه واسش 

باورت میشه الان سر درد گرفتم عجیب دارم دیوونه میشم

خدایا شکرت
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز