باورم نمیشه واقعا ۵ سال گذشته از اولین دیدارم باهاش 😂 دقیقا۲۲ مهر بود غروب
سال اخر مدرسه بودم مداد نوکی گرفته بودم سبز فسفری فرداش دیدم خراب شده بردم لوازم تحریری پس بدم پسره فروشنده گفت میتونی عوض کنی دیدم هیچ کدوم رنگ سبز فسفری نیست گفتم من فقط همین رنگی میخاممم همین شکلی گفت نداریم دوستش نشسته بود اون ور مغازه داشت مارو نگاه میکرد اومد گرفت گفت میشه بدی درستش کنم برات دقیقاااا همین قدر آروم و متین 😂😂( الان با صداش منو میخوره) دادم بهش برام درستش کرد داد بهم
باورم نمیشه الان اون پسره رو هرروز دارم میبینم و شده شوهرم