حاضرید از پدرشوهر فلجتون نگهداری کنید

💔💔💔

داستان زندگی همه مون فرق داره

من درک میکنم اگه این کار رو دلت نخواد و هیچ عیبی نداره

خدا بابا رو رحمت کنه

الهی آمین. ممنون از دعای خوبت عزیزم.

آره واقعا مادرم از پدربزرگم مواظب میکرد تا موقع فوتش ، و بعد اون پدر بزرگ مادریم اومد خونمون پدرم خیلی ملاحظه شو کرد و من تعجب کردم واقعا که چقدر دنیا گرده . البته پدربزرگ مادریم خیلی بد اخلاق و غیر قابل تحمله از ترسش نمی‌تونیم گاهی وقتا راحت باشیم 

بله بی‌آزار بود.

حرف اصلا نمیزد طفلک. 

خدا پدر مادرتونو حفظ کنه.

ولی بچه‌ها اینجور آدمها از بس دلشکسته هستن و بی‌پناه، وقتی یه کمک کوچیک بهشون میکنیم، زندگیمون پر از برکت میشه. من با تمام وجودم به این باور دارم. کار سختیه ولی همه‌ش برکته.

نمی‌دونم واقعا چرا اومد ، یه روز به بهونه ی سر زدن اومد و موندگار شد واقعا به معنای واقعی دیوونه شدیم البته پدر بزرگم بیچاره مشکل اعصاب داره و همه رو اذیت می‌کنه خیلی هم نفرین می‌کنه ، ما حتی از ترس نمی‌رفتیم خونه ی پدرم چون همش میگفت خجالت نمی‌کشن میان برای شام اینجا ، البته پدر بزرگم پسر و دختر دیگه زیاد داشت ، خیلییی پدرم تحملش کرد خیلییی زیاد ، بابای پدرم که فوت شده یه تیکه ماه بود از زمین صدا در میومد از اون نه ، خیلی هم با دیدن ما خوشحال میشد حیف که قدر ندونستیم ما نوه ها

قطعا خیر

چقدر اینایی که گفتی شبیه به شرایط زندگی منه من خودم از کسی پرستاری نکردم تاحالااماشوهرم نزدیک یک سال ازپدرش پرستاری میکردوزندگیمون خیییلی سخت شده بودهمون اول زندگی پدر شوهرم بااین که داشت اما برامون یه خونه رهن نکردوهمیشه زخم زبون میزدوشوهرم هم طرفش بود. موقع زنده بودنش والان که مرده ازش بیزارم وازوقتی مرد زندگیمون دوباره جون گرفت کلاازشخصیت خانواده شوهرم بدم میادوقتی که اون طرف پول پرستاریاخانه سالمندان خودشو داره بچه هم زیاد داره چراعروس یادامادبایدخودشونوزجرکش کنن حتی اگرکاربه قانون وجای باریک بکشه من حاضر نیستم مسئولیت قبول کنم مگراوناموقع سلامتی حتی برای بچه های خودشون چیکارکردن که موقع مریضی بخوان توقع داشته باشن!!!!

در حد توانم مثل پخت و پذ و تمیز کردن خونش اره ولی عوض کردن پوشک و حموم کردن و نمیتونم