سلام
من یه زندگی شکست خورده دارم که حدود 9 ماهه جدا شدم
3 شب پیش زن عموم تو جشن عروسی برادرم بعد مدتها منو دید
امروز زنگ زد بم که ی خواستگار داری و فلان
گفتم من الان روحیه ازدواج دوباره رو ندارم
تازه دارم روپا می ایستم و....
گفت گذشته رو ول کن . این پولداره قیافش خوبه و دوتا دختر بزرگ داره که یکیش ازدواج کرده یکیش دانشجوئه خونه مادربزرگشه
گفتم اینا ملاک نیس سنش چققدره گفت فک کنم 50 اما اصلا بش نمیاد
زن سابقش مرده و سرطان داشته دور از جونت اما جالبه که زنش هم اسمت بوده
گفتم من آمادگی ندارم باید فک کنم
گفت فردا یا پس فردا بم زنگ بزن جواب بده
واقعا شوکه شدم نمیدونم چکار کنم . از ی ور گفت هم اسمت بوده یجورایی احساس کردم انگار چون هم اسم زنش بودم میخاد بیاد خواستگاری
اصلا منو ندیده گفته عکسشو برام بفرستین اما من و خانودم قبول نکردیم