خیلی سخته درست اونجایی که فکر میکردی خوشبختی همه چی خراب شه

خيلي برام سنگين بود چون فك ميكردم هر چي باشه اهل خيانت نيست و دوستم داره خلاصه مشاوره رفتم و متوجه شدم خيلي جاها واقعا من ايراد داشتم و تراپي كردم و حل شد و اونم خيلي تغييرات مثبتي كرد و واقعا با قبلش قابل قياس نبود و بعد يه مدت گفت بيا جشن عروسي رو بگيريم منم كه ديدم واقعا اوضاع زندگيمون خوب شده قبول كردم و امسال يه جشن عروسي خوب گرفتن برام و منم يه درصد فك نميكردم كه اين ادم چقددددر ميتونه خوب نقش بازي كنه 

اين هر از گاهي با دوستش كه پسر معقول و خوبي بود ميرفتن بيرون ورزش ميكردن يا حتي ميرفتن مشروب ميخوردن من مشكلي نداشتم اكثرا هم ويديو كال ميكرديم و مشكلي نبود تا اينكه دقيقا دوماه بعد عروسي تو تايمي كه ميگفت درگير بحران سي سالگيم و حالم خوب نيست و اينا يه شب مست اومد خونه تعريف كرد كه دوبار با همين دوستش و دوتا دختر رفتن كافه و عاشق يه دختري شده 

تعريف كرد كه به دختره چيزي نگفته و از دوستش شنيده اين دختره از شوهر من خوشش اومده و شوهر منم واسه همين خوشش اومده از دختره 

گفت دختره ميدونه من زن دارم 

نميتونم بگم چه شب گندي بود برام 

از فرداش منكر اين شد كه حسي داره گفت مست بودم يه چيزي گفتم ولي منكر بيرون رفتنشون نشد 

من خورد شدم شكستم تراپي رو شروع كردم ولي اين بار مطمئن بودم كه من كم نذاشتم ذات كسي كه انتخاب كردم خرابه  

نمیشه که با هر کی گشت اون بد باشه  این فقط گول بخوره

سری قبلی با یه دوست دیگش میرفت و میومد که با اکیپ دختر و پسر اشنا شدن

حالم بد بود دعوا ميكرديم هرروز 

هي دوباره شروع كرد قول و قرار گذاشتن و وعده وعيد دادن 

بحث كه بيشتر ميشد ميگفت خوب كردم من اصلا كاري نكردم تو ديوونه اي ميشيني براي خودت توهم ميزني

خلاصه انقدر بگو مگو كرديم كه دوباره دست بلند كرد روم 

خيلي بدتر از هميشه

الان فقط موندم كه تا چند ماه ديگه درسم تموم ميشه اگه الان برم سمت طلاق و طلاق كشي درسي كه يه عمر منتظر بودم به سرانجام برسه ميره رو هوا (دارم پايان نامه مينويسم)

تو اتیشم و میخوام جدا شم

تنهایی و طلاق قطعا سخته اما از این زندگی باید بهتر باشه

اره من که جدا میشم 

خدا همسر شما رو اهل کنه به خاطر بچه اتون الهی امین