به دختر فامیلمون علاقه مند بودم واسطه فرستادم خواستگاریش گفتن اگه دخترمون قبول شد نشه فرهنگیان باشه اگه قبول بشه باید بره دانشگاه و شاید با همکار خودش ازدواج کنه حالا منو دختره چهر در یه سطحیم شرایط خونوادگی هم همینطور ولی خب میدونن که من پسر کاری و زرنگی هستم و الان دارم استاد کار میشم بنظر شما جو گیر نشدن یکی دو سال که از دانشگاهش بگذره پشیمون نمیشن
بهتر بذار دو سال بره دانشگاه دنیا رو ببینه بعد بیفته تو ازدواج
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
من باشم ن. من الانم ک قبول شدم بخاطرش قید امسال و سال بعدم زدم
کلنا عباسک یا زینب(س) نوکر خوبی نبودم خودمم میدونم آقا ولی من هر چی که باشم پای تو میمونم آقا الهم عجل الولیک الفرج یا صاحب الزمان تویی ک امضامو میخونی ی صلوات مهمون دلم کن لطفا . صوغرام رفیق کوبرا ✋ چنه سخته خیالش د سرت با / ره دیر و درازی د ورت با / چنه خوعه ک چی لیوه بگردی / تو ورگردی و او پشت سرت با ...