2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من مادرم بیشتر میاد من خیلی کم می رم

یازده سال کارم شده به سیسمونی مغازه ها نگاه کردن وتصورکردن نی نیم توی لباس خیلی وقتا کنار مغازه سیسمونی می ایستم شروع میکنم به رویاپردازی بااشک چشام ازکنار ویترینش ردمیشم باخودم میگم چقد خسته شدم ازحرف مردم ازاسم نازایی ازاینکه محرومم ازمادرشدن ازاینکه همه بانگاه ترحم نگاهم میکنن خسته ازمطب دکترا مراکز ناباروری واقعا خسته شدم هرمادری می بینم که بارداریا بچه بغل یهو چشام ناخواسته پرحسرت میشه تومادرنی نی سایتی که امروز مثل من دردمیکشی برام دعاکن تومادرنی نی سایتی که الان یاتوشکمت نی نی یاتوبغلت واسه من وهمه دوستای منتظرم دعا کن 

نزدیکه من بیشتر میرم هفته ای دوبار

 اما الان میخوام هفته ای 1بار برم یا 10روز 1 بار

 چون خواهرم ظلاق گرفته باهاشونه یه بچه هم داره با بچه م دعوا میشه صابخونه شدنم صداش رفته بالا خودشونم دلخور شدم..کلا گفتم کمتر برم عزیزتر بشم

من همیشه خونه مامانمم فقط شبا دیگه بزور میگه پاشوبرو خونه زندگی داری شوهرداری‌خخخخ.خونمونم نزدیک نیست من اینورشهرم اون اونورش.ولی چون هیشکی رونداریم خیلی دوس دارم همیشه اونجاباشم

  

الان استراحت مطلقم خودم نمیتونم برم یه روز در میون مامانم میاد بعضی موقع ها هم چند روز پشت سر هم میاد قبلا هم هفته ای دو سه بار من میرفتم دو سه بار هم اونا میومدن دیگه میشد هر روز ...هروز همو میدیدم😂 با ماشین 20 دیقه اینا فاصله اس

دل کندن از خونه پدر خیلی سخته      

نه وقتی به ادم بی احترامی بشه اصلا سخت نیست...من مادرم رک میگه حوصله بچتو ندارم میای اینجا سر و صدا میکنیدو...

مامانم حتی واسه زایمانمم از م مراقبت نکردم هیچی هیچی همش تنها بکدم... از بابامم خیری ندیدم همش به داداشام میرسه...وقتی اینجوذیه...مگه دیووونه م خودمو کوچیک کنم خودم خونه زندگی دارم میشینم خونه م...حتی وقتی شوهرم شبکاره تنها میخوابم خونه م منت کسی هم نمیکشم

من سالی دوبار میرم. وقتی مامانم دوس نداره برم خونشون چرا خودمو کوچیک کنم. باردارم و استراحت مطلق یه زنگ نمیزنه حالمو بپرسه. فقط بابام تنهایی میاد بهم سر میزنه میره. کلا مامانم از مجردیمم بین من و بچه های دیگه فرق میزاشت. همش بهش میگفتم. اما بابام دوس داره ما همش دور هم باسیم. منم به خاطر اخلاق مامانم زیاد اونجا نمیرم حالا من و شوهرم هیچی بین نوه هاش هم فرق میزاره جوری که دخترم متوجه شده و همش این قضیه رو بهم میگه. منم نمیرم اونجا. چسبیدم به زندگیم. بیکارم جایی که بهم احترام نمیزارن برم. در صورتی که من و شوهرم تا دلتون بخواد هواشونو داشتیم. همه رو گذاشتم پیش خدای خودم

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع). خدایا هزاران مرتبه شکرت. انشاالله همه به آرزوی قلبیشون برسن. آمین

دخترم همش بهم میگه مامان تا وقتی تو و بابا باشین مادربزرگ به من ابراز علاقه میکنه ولی وقتی تنها میرم اونجا تحویلم نپیگیره. تازه این سری این حرفا رو بهم گفت. بمیرم بذاش. خیلی دختر مهربون و عاطفی هست. حالا اگه یه نوه بود دلم نمیسوخت. اما وقتی میره اونجا و بچه خواهرمم هس قشنگ تبعیضشو نشون میده. در صورتی که بچم مامانمو خیلی دوس داره

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع). خدایا هزاران مرتبه شکرت. انشاالله همه به آرزوی قلبیشون برسن. آمین

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mnbvgy  |  20 ساعت پیش