2777
2789
عنوان

عاشق یه پسر مذهبی شدم

922 بازدید | 17 پست

من دخترم و  18 سالمه امسال قراره کنکور بدم تو مدرسه تیزهوشانم و برای خانوادم خیلی مهمه که تو آینده یه شغل خوب داشته باشم من سه سال پیش یه آقایی رو دیدم ماه محرم و خیلی ازش خوشم اومد اما اصلا اصلا قصد ازدواج نداشتم گفتم هنوز بچم این حسمم یه چیز معمولیه و فراموشش میکنم یکی دو ماه گذشت و من هر روز بهش فک میکردم رفتم آیدی اینستاشو به زور پیدا کردم و یه چیزایی درموردش از این و اون پرسیدم و فهمیدم که خیلی مذهبیه و تو ارتش کار میکنه منم که زیاد حجاب نداشتم و ... گفتم هرطور شده باید فراموشش کنم مدرسه باز شد و رفتم دبیرستان خودمو با درس مشغول کردم اما فقط تو ظاهر بود و همش بهش فک میکردم گفتم تا محرم سال بعد صبر میکنم اگه نتونستم فراموش کنم میرم بهش پیام میدم دهم تموم شد محرم اومد باز دیدمش سعی کردم با بقیه مقایسش کنم و خودمو قانع کنم واقعا اونقدرا هم خوب نیس اما باز نشد بعد یه ماه رفتم بهش پیام دادم و اون گف ما به هم نمیخوریم و غیره منم که غرورم شکسته بود گفتم دیگه نتونم فراموش کنمم مهم نیس دیگه بهش پیام نمیدم دو سال دیگه هم همینطوری پیگیرش بودم اما اصلا بهش پیام نمیدادم فقط منتظر میموندم محرم سال بعد بیاد و من دوباره ببینمش   امسال بازم محرم همه روزا که مراسم بود رو رفتم روزی هم اگه مامانم نمیزاشت از شدت ناراحتی گریه میکردم دیدم نمیتونم واقعا منی که همش قبل اون موضوع یکیو میدیدم جذبش میشدم دیدم دیگه کسی به نظرم جذاب نمیاد شاید از نظر قیافه زیباتر باشن اما اخلاق و ادب و شخصیتشون اصلا قابل مقایسه با اون نیستن و قیافشم هرطوری باشه برای من جذاب ترینه  باز رفتم بهش پیام دادم خیلی دیر ب دیر جواب میداد اما بعد سه هفته حرف زدن گف تو زندگیم اولین معیارم علاقه بوده و چون میبینم زیاد پیگیری قبول میکنم باهم آشنا بشیم بیا فقط یه ماه حرف بزنیم ببینیم میتونیم کنار بیایم یا نه  از مرداد شروع کردیم اولا خیلی سرد بود و به زور جواب میداد و خیلی رسمی حرف میزد و ... رفته رفته بهتر شد و من دیدم اخلاقش حتی از اون چیزی که فک میکردم بهتره تا اینکه من چن هفته پیش رفتم مسافرت و اونجا شال سر نمیکردم اون گف که ما به هم نمیخوریم اگه بخوای با هم باشیم حتی باید پیش داداشمم همیشه شال سرت باشه مانتو بپوشی ... سر این دعوا کردیم بحث کشیده شد به به جدی نبودن رابطه و اینا گفتم که تو زیاد وق نمیزاری وقتیم میای چیز خاصی نمیگی همش سلام احوال پرسیه گف اولا تو باید منو درک کنی صبحا تا ظهر اداره میرم بعد میام ناهار میپزم ظرف میشورم دیگه خسته میشم میخوابم عصرا هم وقتمو میزارم برا یه کاری که تازه شروع کردم زیاد وقت نمیکنم ( به خاطر دانشگاهش یه شهر دیگه بود و بعد همونجا هم استخدام شده فوق لیسانسشو تموم کرده فقط پایان نامش مونده الان 7 ساله تنها زندگی میکنه آخر هفته ها میاد شهر خودمون که خانوادشو ببینه ) بعد گف درمورد حرفاتم فک کردم و تو راست میگی نمیشه وقت همو تلف کنیم باید جدی تر درموردش فک کنیم گف توی این مدت حداقل 50 درصد شناخت پیدا کردیم از هم از خانواده هامون و ... و من فک میکنم میتونیم به ازدواج فکر کنیم البته اگه تو بعضی شرایط منو قبول کنی و بتونی ازشون بگذری گف شغل و جو خانواده من جوریه که پوششت باید کامل باشه انتظار ندارم چادر بپوشی اما باید شال و مانتو حتی پیش پدرم و داداشم داشته باشی و بعد اینکه من تا موقع بازنشستگی اجازه خروج از کشور ندارم به جز زیارتی و اینکه من دیگه قراره تو این شهر زندگی کنم و اگه قرار باشه با هم ازدواج کنیم تو باید دانشگاهتو حتما این شهر بزنی ( قبول شدنشم یکم سخته ) گف اگه میتونی از پوششت از مسافرتت ( هر سال میریم خارج از کشور و من حجاب ندارم و قبلا تصمیم داشتم برا ادامه تحصیل از ایران برم شرایطش هست درواقع ) بگذری و بعدا نگی مثلا با این رتبه ای که آوردم مثلا میتونستم پزشکی فلان شهر برم به خاطر تو اومدم اتاق عمل اینجا یا مثلا بگی میتونستم برای ادامه تحصیلم برم فلان کشور اما به خاطر تو مجبور شدم بمونم و حتی نمیتونم مسافرتم برم از الان بگو همینجا تمومش کنیم بعد گف اگه با همه اینا اوکی باشی تیر ماه بعد کنکورت با خانوادم هماهنگ میشم بیایم خواستگاری تا خانواده تو هم اطلاع داشته باشن و نظر منو توی انتخاب رشتت لحاظ کنن تا این شهر بزنی منم واقعا انتظار این حرفا رو نداشتم چون خیلی تاکید میکرد به هم نمیخوریم من اصلا نمیخوام ازدواج کنم و ... تعجب کردم گفتم من هنوز سنم خیلی کمه خانوادم قبول نمیکنن اون زمان  از طرفی درمورد خانوادم مطمعن نیستم که میزارن انقد زود ازدواج کنم یا نه چون سن ازدواج تو فامیلمون 22 اینا هس و اینکه اونم میگه نمیتونم بیشتر از 10 ماه صبر کنم چون سنم داره میره بالا و خانوادم تحت فشار گذاشتن که ازدواج کنم زود هر بار کلی مورد بهم معرفی میکنن و ...  اون آقا الان 25 سالشه فوق لیسانس علوم سیاسی داره و به زودی آزمون دکترا میده خونه و ماشین داره حقوقش حدودا 15 میلیونه در ماه که کفایت میکنه اخلاقش خیلی خوبه صادق و متعهد و پاکه هیچ نمازش قضا نمیشه همه روزه هاشو میگیره و از هر نظر خوبه راستش همینکه یه پسر در رابطه قصدش جدی باشه و به خاطر موضوعات دیگه دنبال رابطه نباشه خودش خیلی خوبه
الان به نظرتون چیکار میتونم بکنم ؟ با این اختلاف فرهنگی که داریم میشه با هم زندگی کنیم ؟ بعدا باعث اختلاف میشه ؟ یا مثلا اختلاف سنیمون که 7 سال و 6 ماهه ؟ به نظرتون منی که 18 سال تو خانواده نسبتا آزادی بزرگ شدم و کل خانواده داره هر روز آزادیش زیاد میشه میتونم خودمو عوض کنم کلا تغییر کنم و شبیه معیار اون باشم ؟ اصلا خانوادم با همچین فردی موافقت میکنن ؟ بعدا مثلا توی تربیت فرزند به خاطر تفاوت عقایدمون به مشکل نمیخوریم ؟

تفاوت فرهنگی خیلی سخته 

دکترم فهمیده دردم درد بی درمان توست                            دیدنت را نسخه حال خرابم کرده است                              بی وفا داروی من گرمای دستان تو بود                              لطف کن دیگر نیا دکتر جوابم کرده است 🖤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینکه بتونی خودتو عوض کنی فقط به خواستن خودت ربط داره 

اما خب به نظر من نمیتونین کنار بیاین 

چون اون یه خانواده مذهبی داره و شما هم یه خانواده آزاد 

به مشکل میخورین 

ما یه همچین موردی تو فامیل داشتیم الان طلاق گرفتن سر همین

تا کی باید ساکت شیم چون دختریم؟؟ 

اینکه بتونی خودتو عوض کنی فقط به خواستن خودت ربط داره اما خب به نظر من نمیتونین کنار بیاین چون اون ی ...

چی بگم والله ذهن خودمم درگیره نه میتونیم از هم بگذریم نه میتونیم با این موضوع کنار بیایم

مورد خیلی خوبیه 

پسر پاک و محجوبی هم هست رک و راست داره قصدشو میگه 


ولی خودت بقول معروف هنوز نمیدونی از زندگی چی میخوای 

خیلی مهمه که جهان‌بینی یه ادم مذهبی رو درک کنی 

اینکه میگی هرسال میری مسافرت خارج از کشور با اون باشی نمیتونی بری 

میتونی اینو بپذیری؟ بعد ازدواج این مساله اذیتت نمیکنه؟ 

میتونی همیشه حجاب داشته باشی؟ 

چون اینا اگر برای هرکسی غیر از خدا باشه سخته 

مذهبی ها بخاطر محبت و عشق شدیدشون خیلی کارا رو میکنن 

نرسیده باشی نمیتونی

❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر"  ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود  ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️
به نظرتون هیچ راهی نداره ؟ نمیتونم خودمو تغییر بدم ؟

خیلی سخت میشه بنظر من 

شما باید 18سال آموخته هات رو کنار بذاری و از نو شروع کنی 

تازه ممکنه خیلی چیزها هم مطابق میل شما  نباشه 

دکترم فهمیده دردم درد بی درمان توست                            دیدنت را نسخه حال خرابم کرده است                              بی وفا داروی من گرمای دستان تو بود                              لطف کن دیگر نیا دکتر جوابم کرده است 🖤
مورد خیلی خوبیه پسر پاک و محجوبی هم هست رک و راست داره قصدشو میگه ولی خودت بقول معروف هنوز نمیدونی ا ...

بله درسته

خب اون روز با هم رفتیم بیرون من مانتوم خیلی کوتاه بود خودم قصدا اینطوری پوشیدم ببینم واکنشش چیه چیز خاصی نگف بعدا ازش پرسیدم گف زیاد مشکل ندارم اما یکمی بلندتر باشه بهتره یعنی با کوتاه بودن و اینا مشکل نداره فقط میگه کلا مانتو و شال رو نباید کنار بزاری حتی پیش خانوادم اما اینکه کوتاه باشه جلوباز باشه مشکلی نداره

درمورد مسافرت هم مطمعن نیستم واقعا ولی فک میکنم ایران هم انقد جاهای دیدنی داره که 20 سال وق لازم داشته باشه و اینکه احتمالا اون تو آینده از ارتش استعفا بده

بله درستهخب اون روز با هم رفتیم بیرون من مانتوم خیلی کوتاه بود خودم قصدا اینطوری پوشیدم ببینم واکنشش ...

پس ببین چجوریه شرایط دیگه اش 

شاید خانواده ها همدیگه رو بشناسن خیلی بهتر باشه 

اینجوری تکلیف دانشگاهت هم مشخص میشه

❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر"  ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود  ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️
خیلی سخت میشه بنظر من شما باید 18سال آموخته هات رو کنار بذاری و از نو شروع کنی تازه ممکنه خیلی چیزها ...

بله درست میگین کلا خیلی چیزا هس که حتی درمورد دین هم نمیدونم باید همشو یاد بگیرم اما اینطوری هم نیس که کلا خدا رو قبول نداشته باشم من خیلی وقتا نمازمو میخونم به خاطر خدا و زیارت و اینا رو دوس دارم در کل فک میکنم میتونم تغییر بکنم 

پس ببین چجوریه شرایط دیگه اش شاید خانواده ها همدیگه رو بشناسن خیلی بهتر باشه اینجوری تکلیف دانشگاهت ...

بله اون خودش پیشنهاد داد که تا کنکور همینطوری با هم آشنا بشیم تا شناختمون درمورد هم کامل بشه بعد به خانواده ها اطلاع بدیم 

یه موضوع دیگه ای هم که هس اینه که من اگه رشته ای قبول بشم که موقعیت اجتماعی و درآمدش بیشتر از اون باشه باعث اختلافمون میشه ؟

بله اون خودش پیشنهاد داد که تا کنکور همینطوری با هم آشنا بشیم تا شناختمون درمورد هم کامل بشه بعد به ...

الان سال کنکورت خیلی حساسه 

نمیدونم بعضیا خیلی حواسشون پرت میشه 

نمیدونم کدوم دسته ای بعضیا ازدواج میکنن تمرکزشون بهتر میشه بعضیا برعکسن


میخوای یکسال بیخیال شو تا روز آزمون

اون جایگاه و شغل هم ممکنه چیزی که میگی درست باشه بستگی به خودت داره و اون 

ممکنه تو قبول کنی ولی اون کنارت حس مردونه اش سرکوب بشه وقتی عقب‌تر از تو باشه 

❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر"  ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود  ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792