خواب دیدم حلقه دستشه. حتی شکل حلقه اش یادمه. با حال بدی بیدار شدم.
ولی میدونم این اتفاق به زودی میفته.
باورم نمیشه در سن بالای چهل برای بار دوم شکست عشقی خوردم. بار اول 9 سال قبل. بار دوم هم الان.
دیگه مطمئنم ازدواج فقط شانس و قسمته و تلاش خود آدم هیچ نقشی نداره.
خدایا چرا منو تو این بخش از زندگیم تنها ول کردی؟
ایشالا ک بهم می‌رسید.لیاقتتو ندارع اگه نشد.چون خدا همیشه درو تخته باهم جور می‌کنه
شکست عاطفی که سن و سال نمیشناسه عزیزم
تاپیک قبلتو خوندم
خودتو درگیر اون آقا نکن
آدم ۶۰ سالگی هم میتونه ازدواج کنه و همچنان ذوق داشته باشه ولی ناامید نشو
به خودت برس ، دنبال آدمای خوب باش
تو تاپیکهای قبلیم گفتم. خیلی با هم خوب بودیم. عین هم بودیم. همو درک میکردیم. خیلی به هم احترام میذاشتیم و همو دوست داشتیم ولی خانواده اش فقط میگن باید با فامیل ازدواج کنی و اینم عین آدمهای ذلیل داره کوتاه میاد. منم گفتم دیگه نمیخوام باهات باشم و برام جذابیت نداری. الان باید ازش متنفر باشم ولی دلتنگشم. اونم دیگه سراغمو نمیگیره.
دقيقا همش شانسه
دیگه هیچوقت حالم خوب نمیشه
کسی که آدمو دوست داشته باشه، جلوی خانوادش هم وایمیسته
خیلی بی معرفته. خیلی. چه راحت بی خیالم شده. فکر نکنم دیگه حتی بهم فکر کنه. این همون آدمی بود که این همه مدت بهم محبت و ابراز علاقه کرد؟ این همون آدمیه که برام دو بار کار پیدا کرد و داشت خودشو به در و دیوار می زد که هیات علمی بشم؟
میگفت تو حقته هیات علمی بشی. این کار الانت هم برات کمه. باید هیات علمی بشی تا من خیالم راحت بشه. یعنی تا این حد دوستم داشت. پس چی شد؟
