دخترعموم خیلی رو مخمه
یازده سالشه
همش با من بزرگسال لجه
گوشیمو برمیداره میگه نمیدمت
شاخ و شونه میکشه
کل کل میکنه
دیشب خونمون بودن، تبلت رو برداشته بود
هرچی میگفتم بده میگفت نمیدم و میییییکشید از دستم
تبلته فشار میومد تو دستش انقدر تلاش میکرد نگهش داره
یهو دستم من گیر کرد به ناهمواری دیوار مثل چی زخم شد
از اونا زخما که ممکنه جاش بمونه
شما بودید چیکار میکردید
چیکار کنم دست از سرم برداره
چطوری زخمم رو به روش بیارم
توی خانواده پدرمم فقط با اونه حرف میزنم یعنی اگه با اینم حرف نزنم اونجا
میشم یه آدم سایلنت که هیییییییچی نمیگه