عمه همسرم هیچوقت خونه ما نمیومد گذشت تا پارسال که عمل جراحی روده داشت با کلی کثیف کاری درنی که از اتاق عمل بهش وصل بود وآبخونی که تو خونه من ریخت، که با شوهرش اومد خونه ما ،در صورتیکه برادر وخواهرهای همسرش هم خونشون تو شهر ما بود ونزدیک ما بودن میگفت روم نمیشه برم اونجاومن حدود یکماهی که موند نهایت همکاری واحترام گذاشتم از بعد ازین که خوب شد حدود ۵تا۶ دفعه اومد شهر ما ولی باز مثل قبل مریضیش فقط خونه برادروخواهرهای شوهرش رفت واونجا خوش میگذروند ،یکی دوبار هم که متوجه شدم اومده ،همسرم گفت زنگ بزن دعوتش کن زنگ زدم وبهونه اینکه باید سریع برگردم آورد وچندبار بعدش هم شنیدم که اومده وچند روز مونده خونه فامیلای شوهرش ...شما بودید ناراحت نمیشدید یا فکر نمیکردید ازتون سواستفاده شده؟چطور با همچین آدمایی رفتار میکنید؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چرا باید ناراحت بشم؟من ک دلیل ناراحتی نمیبینماوندفعه دوس داشته اومده حالا دوس نداره نمیاد
آخه ما ۱۷سال هست ازدواج کردیم یبار نیومد وخیلی خونه خواهر شوهرش که جفت ما هست میدیدیمش بعد که یکماه کثیف کاری داشت اومد اینجا حالا اینم هیچی میگیم بچه برادرش بود اینجا راحت بود از منی هم که زیاد ندیده بودم خجالت نمیکشید هیچ، چرا الان که اینهمه میاد یادش نمیفته بچه برادری داره ده دیقه هم به بچه برادرش سر بزنه
چقدر خوبی چقدر دلت بزرگهچقدر بزرگواری عزیزمانشالله خدا برات جبران کنه به بهترین صورتبه خدا بگو برای ...
ممنون عزیزم.ولی خیلی وقتا آدم با دل صاف پیش میره واینجوری ذاتهایی از آدما میبینه دلش میشکنه....من انتظار جبرانی نداشتم ولی وقتی میبینم کسی تا کار داره فقط آدمو میخواد حس بد میگیرم فکر میکنم احمق وساده فرضم میکنن