وای وقتی این حرف رو شنیدم تنم یخ کرد.
ظهری تو اتاق دراز کشیده بودم صدای همسایمون میومد که قربون صدقه دوست پسرش میرفت. اومده بود تو تراس حرف میزد. بعد گفت بیا بریم بیرون انور خط نمیدونم چی گفت که دختر گفت عزیزم تو زن داری سرطان نداری که یه جور هماهنگ کن.
وای باور کنید من حالت تهوع دارم هنوز