دوستان اصلا اهل خلاصه گفتن نیستم
ولی یه چیزایی از شغلم بهتون میگم که بهتر راهنماییم کنین :)
من توی فروش بیمه کار میکنم که یه فضای گسترده ای داره و محیط کارِ فوقالعاده مسموم و رغابتی داره که تو باید انقدر تلاش کنی که از همه بالاتر باشی .
و ما توی کارمون توی هر یک ماه باید تعداد مشخص شده ای بیمه بفروشیم ، که بتونیم حقوق ثابت بگیریم و در غیر این صورت ۷ میلیون فقط حقوق بهم میدن
که بعد از دو ماه بی کیفیت بودن اخراج میشم ...
شانس خیییلی بخش مهم و پر اهمیتیه توی شغلمون
ممکنه مشتری که میاد پیش من بیمه رو نخواد
و همون لحظه یه مشتری دست به نقد بره به سمت همکارم ...
ساعت کاریم ۶ ساعته و یه جای عموم کار میکنم که تردد زیاده .
در کل کار سختی دارم و فعلا دنبال یه کار بهترم اما فعلا جایی رو بهتر از اینجا با این شرایط پیدا نکردم ...
البته دلیل اصلیم برای موندن سر این کار به خاطر یه نفره
و دلیل دومم ثابت کردنِ خودم به خودمه
و دلیل سومم هم اینه که حداقل دو سه ماه دیگه دوام بیارم که بتونم یه جای بهتر کار پیدا کنم ...
دلیل دومم برام خیلی مهمه چون میخوام ، توانایی انجام هر کاری رو دارم رو ، به خودم ثابت کنم .
چیزی که آزارم میده و استرس دارم بابتش اینه :
چرا انقدر کم روزی هستم
از همکارام بیشتر سر کار میمونم
بهتر از اونها فعالیت دارم
و حتی کارم رو دوست دارم
اما در نهایت یک پنجمِ اونا نتیجه میگیرم
الان یه مثال بزنم درکم میکنید
فکر کنید از ساعت ۸ صبح تا ۲ ظهر سر کارید
نهار نمیخورید که وقت بیشتری داشته باشید برای کار کردن
شما فقط کار میکنید و ساعت ها به آدم های مختلف مشاوره ی بیمه ای میدید .
و الان ساعت ۲ شده و همکارت میاد که شیفت رو تحویل بگیره و تو هنوز هیچ بیمه ای نتونستی بفروشی ...
همچنان تلاش میکنی و امیدت به خداس
همکارت میاد و با خیال راحت غذاشو میخوره
با ارامش به تک تک اشناهاش زنگ میزنه و خوش و بش میکنه ...
نصف شما ، انرژی میزاره و تنها فقط شانس باهاش یاره که میتونه یه مشاوره ی خیلی خیلی راحت رو به یک فروش موفق تبدیل کنه ...
و تو همون لحظه ساعتو میبینی که ۷ شب شده و ۱۱ ساعت سر کار بودی ، گشنه و تشنه ای و خسته !!!
و دوست داری بری یه گوشه مثل ص*گ گریه کنی که چرا اون تونست ولی من با این همه تلاش و زحمت نتونستم ...
اون آخر ماه ۲۰ میلیون حقوق میگره
ولی تو ۷ تومن ...
به شخصه آدمِ معتقدی هستم به نماز و روزه ولی نمیدونم چرا هر چقدری که از خدا طلب روزی دارم کمتر نتیجه میگیرم تو کارم ...
الان چند ماه که اعصابم خورده و ناراحتم ...
چرا همکارام میتونن و میشه که یه کاری رو درست انجام بدن
چرا اونا میتونن همیشه پول خیلی درشت از مشتریشون بگیرن
ولی من حتی به چشم هم ندیدم اینجور مشتریا رو ...!
قشنگ حس میکنم که فقط من خار دارم این وسط
دقیقا لحظه ای که احتیاج حیاتی پیدا کردم به کار اوضاع کاریمم بد تر شده ...
لطفا فارغ از گوشه و کنایه و حرفای ناامید کننده
راهنماییم کنید
و درکم کنین
چون یه حس بدیه که فقط تو تک بیوفتی بین کسایی که از تو بهترن ...