گفته بود نامزد کردم پریروز مادر شوهرم گفت تا اخر اون ماه باید ازدواج کنیم حالا چرا چون میخان برن خارج از کشور پسرشونم میخان ببرن ما هنوز یک ماهم نیست نامزد کردیم کل فامیل دختراشون حداقل تا شیش ماه نامزدن بابامم کفری شده میگه نمیزارم نمیشه من خودمم راضی نیستم اینقدر زود اما مشکل جایی بد تر شد که گفتن یه مراسم کوچیک میگیریم که فقط فامیلای درجه یک توش باشن یعنی چیییی اخه من الا موندم توش باید چه گلی بسرم بزنم بگم باشه بابام نمیزاره بگم نه نامزدمو از دست میدم به نامزدم که میگم میگه چارخ ای نیست خیلی با مادر شوهرم حرف زد اما از خر شیطون پیاده نمیشه چون فقط بلیط دارههههههه
حالا میخواد بره خارج چکار کنه مادرشوهرت؟
چرا نامزدت باید باهاش بره؟
تا وقتی شوهر داری مادرشوهر چکارست این وسط؟؟
بذار برن خارج بعد بیان عقد کنین
نه والا مادرشوهر ما رو با پاسپورت به زور تو شهر راه میدن
ببخشید ولی فکر میکنم پشیمون شدن این بهانه است
یعنی میخان که شما هم با نامزدت بری تو سفر خارجه؟
من اگه جای شما باشم به حرف پدرم گوش میدم و تحت هیچ شرایطی روی حرف پدرم حرف نمیزنم.
به نامزدت بگو پدرم اجازه نمیده به این زودی عقد کنیم. بگو ما هیچ شناختی پیدا نکردیم که عقد کنیم.
چرا باید به خاطر سفر خارج مادرشوهرت بری با کسی که هنوز شناختی ازش نداری عقد رسمی کنی .
به‌نظر من اگه شرایط رو قبول کنی فردا میزنن توی یرت که از ترس اینکه پسرمون بره و برنگرده قبول کردی.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
