من خیلی خیلی ب وسیله هام حساسم و همیشه تو بهترین حالت ممکن نگهمیدارم یعنی وسایلم خیلی دیر ب دیر خراب میشن
قیچی سرویس آشپزخونم رو همیشه استفاده میکردم و آخ نگفت بعد دخترخاهرشوهرم اومد دم خونمون گفت قیچی بده مامانبزرگم ماهی پاک کنه،فرداش ک رفتم خونه مادرشوهر دیدم قیچی شکسته بود انداخته کنار سطل تو حیاطشون و هیچ مادرشوهرمم راجبش حرفی نزد ،خاهرشوهرم که اون زمان قطع رابطه نبودم یروز گفت قیچیت آشغال بود ی زور زدم تق شکست ،اون موقع من هیچی نگفتم ،یه بار مادرشوهرم گفت مخلوط کنتو بده گوجه هامو پوره کنم نمیدونستم برا رب میخاد نگو ۱۰ سبد بود ،مخلوط کن رو اونقدر روشن کرد ک سوخت، موتورش مال غذاسازم بود و کلا بقیه کاراییشم از دست داد
بعد یجوری ک من بشنوم خاهرشوهرم گفت این مخلوط کن دست دوم بود وگرنه مال من ده ساله دارمش چیزی نشد هرچی روشن کردم کثافت مال خودش نیاورد مال منو خاستن، اینم گذشت
چند روز پیش رفتم سر بزنم دیدم درحال خونه تکونی هستن مادرشوهرم گفت جاروتو بیار زود باش وقتمون رو نگیر دخترم جارو بکشه تو فس فس میکنی ،منم دیدم بهترررررین موقعیته و اون خاهرشوهر عفریتم هست
گفتم دخترت؟؟؟ جارومو بیارم دخترت بلده یجوری دسته شو بگیره ک مثل قیچی ماهی نشکنه ،یا بلده یجوری روشنش کنه ک مثل مخلوط کن نسوزه؟ ببین من جارو مو میارم ولی اگر نسوخت باهاش کوچه رو هم جارو کن بلکه بسوزونیش ،نکه ندیدین عرضه استفاده از وسیله هامو ندارین ،مادرشوهرم گفت داری چی برا خودت زر زر میکنی هیچی بهت نمیگم ،گفتم دیگه چی مونده ک نگفته باشین فقط مونده فوش ب مرده هام بدین ک الان برم قطعا میدین ،دخترتم اگر خیلی با عرضس تنگ کنه بره از خونش جاروشو بیاره البته اگر تو شوهرش خریده باشه بعید بدونم تو جهیزیش همچین چیزای داشته باشه ،قبل اینکه چیزی بگن زدم بیرون ،خاهرشوهرمو چون نگا نمیکردم نه میدونم قیافش چ حالتی داشت ن صحبتی کرد
آقااااااااااااااا قلبم داشت تند تند میکوبید و از استرس دستام میلرزید و از خوشحالی اینکه یبااااار تونستم توروشون در بیارم گریم گرفت ،من همیشه اینجور مواقع لال میشدم و هیچ حرفی برام نمیومد
خدا اخر عاقبتشو ب خیر بگذرونه