سلام خانما خوشحال میشم نظرتون رو بگید بهم.
من زمانی که دوره ی ابتدایی بودم توی مدرسه ای بودم که شیفت مخالف ما پسرا میومدن مدرسه یه روز ما شیفت عصر بودیم مامانم منو برد مدرسه مامانم رفت منم داشتم میرفتم پیش دوستم یه دفعه یکی از پشت با توپ فوتبال محکم کوبید توی سر من وقتی برگشتم که ببینم کار کی بود دیدم یه پسری بود که از قضا دوست داداشمم بود خلاصه تا من دیدمش گفت اااا تو خواهر فلانی هستی و فرار کرد حالا از اون موقع تا حالا که ده سال میگذره این آقا هر جا منو میبینه عین دیوونه ها زل میزنه به من میخواستم شما به عنوان نفر سوم بگید بنظرتون منظورش چیه. . .؟
اینم بگم که قضیه دوست داشتن و این حرفا نیست چون هم پسر مذهبی هست هم اینکه یکی رو دوست داره.