نامزد بودیم و قرار ازدواج داشتیم، از طرف اون تموم شده همه چی ، منه احمق چرا میرم چکش میکنم اخه😭😭خسته شدم
خسته شدم واقعا، چرا باید زندگی من اینطور باشه اخه چرا😭
چقد شکسته شده چهرش🥲دلم واسش تنگ شده ولی دیگ نمیخوام باشه این چه دردیه اخه
گذر زمان همه چی حل میکنه رفتنی میره الان ن فردا فردا ن ی ماه دیگه پس بهتر ک راه تون جدا شده
من خودم از این معجزه دیدم
برای هر خواسته ای که دارید قرآن رو به فارسی از اول قران تا آخر قران در مدت ۱۵ روز طوری که گوشتون صدای شما رو بشنوه بخونید تا با صدای خودتون به انرژی های ایجاد و خلق خواستتون وصل بشین چون فهم معنای قرآن اعجاز داره و در طول این مدت روزانه ۲۰۰۰ ذکر اللهُ غَفور بگین که انرژی های منفی قبل از شما قطع بشه و خواسته هاتون متجلی بشه انشالله
منم بعد از خواستگاری اینجوری شد
منم دقیقا همش چک میکنم حالم بده
یعنی واقعا نگفت چرا رفته؟
خونوادش مخالف نبودن؟
ما سر مخالفت خونوادش با شرایط نامزدی که بابام گذاشته بود کات کردیم
البته آخرش دعوای بدی کردیم
یک ماه و نبمه تقریبا
خیلی دعا خوندم که یا برگرده یا مهرش از دلم بره
ولی نمیشه انگار
پدر من اولش مخالف بود منم مردد بودم ازش مهلت خواستم تا بیشتر فک کنم اونم قبول کرد ، بعدش رابطمون مث بقیه روابط خب اختلاف بود و این خیلی طبیعیه و غیرقابل حل نبود ولی موقعیت کاریش عوض شد و کلا شد ی ادم دیگ....نخواست ک باشه ب همین راحتی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
6 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
