باردارم هشت ماهمه صبح بیدار شدم دیدم همسرم وسایل اشپزخونه رو جا به جا کرده یکم در حد دوکلمه غر زدم ساکت یجا نشستم اومده داره قاطی بازی در میاره ب گربه ام لگد میزنه گفتم نکن چته گفت تو چته گفتم من ساکت نشستم آروم بشم چرا دیوونه شدی گفت خودت میدونستی دیوونه ام میگم چرا گربه رومیزنی میگه نمیخای بندازش دور دارم عین ابر بهار گریه میکنم ضرر نداره؟