2777
2789

برادر شوهرم که پسر عموم هم میشه خارج از ایران زندگی می‌کنن خانمشم ایرانی نیست حالا نمیگم کدوم کشور من با برادر شوهرم خیلی صمیمیم مثل خواهر برادریم و کلی باهم شوخی داریم و همدیگه رو دوست داریم تقریباً بیست روز پیش امد ایران و اینبار برای اولین بار خانمش رو با خودش آورد خونه پدریش چند روزی موندن من یکی از همین روزها به ذهنم زد تاریخ تولدش رو بفهمم و از اونجایی میدونستم ازش بپرسم نمی‌گه و مسخره بازی در میاره از خانمش خواستم که کارت شناساییش رو بده ببینم تاریخ رو که دیدم چون مال چند ماه دیگست گفتم ازش عکس بگیرم اونجا من به خانومش نگفتم که شوهرش نمیدونه بگذریم گذشت و گذشت به شب قبل برگشتشون رسیدیم پسر عموم یه کیف مدارکی داره که هربار میزارتش پیش خودم مدارک ایرانیش رو نمیبره دو ماه پیش هم پیش خودم بودن اون شب کیف رو دستش دیدم یه لحظه از دهنم در رفت گفتم میدیش من برات نگه دارم؟ اونم داد اونجا خانومش گفت تو اون روز هم اون کارت ملی رو برای چی خواستی برگشتم بهش گفتم ای نامرد لوم دادی پسر عموم گفت کارت ملیم؟ اونجا دیگه مجبور شدم و گفتم که خواستم تاریخ تولدت رو بدونم بماند که سورپرایز  جشن تولدش هم افتاد گردن خودم بماند که من خودمم همین رو میخواستم از اول و گفتم که اگه تا مدتی که اینجا هستن تولدش باشه با شوهرم براشون جشن بگیریم خلاصه گذشت دو روز بعد رفتنشون زنگم زد که خواهرم مدارک رو میخواد برای یسری کار کیف مدارک رو بده بهش منم دادم شک کردم اتفاقی افتاده اما به رو خودم نیوردم بعد رابطه خانومش با من خیلی بد شد کلاً ارتباطش از این رو به این رو شد تا اینکه امروز پرسیدم چی شده اینطور شدی یهو برگشته بهم میگه که تو برای چی مدارک شوهرم رو می‌خوای حتماً برای سحری جادویی چیزی میبری بعدم عکسشو گرفتی اون روز هم کیف شوهرم و از تو کمد برداشتی بردی خودش بهت نداد و کلی حرف دیگه که من کپی کردم و الان هرچی میگم که بابا اصلاً موضوع این نیست و موندم که چطوری خودم رو از تو این هچلی که برام درست کرد در بیارم تازه هم فهمیدم که وقتی که دو روز بعد رفتنشون گفتن مدارک رو بفرستم برا خواهرش هم برا همین بوده الان دارم میمیرم هیچکی نمیفهمه که من نیت بدی نداشتم😭😭

با مدارک هم جادوگری میشه کرد؟!!!!!!

برو بابا عین خیالت نباشه دیگه هم بیش از حد کسیو تحویل نگیر جز افراد  خانواده خودت 

کاش میشد از مردگان پرسید : آیا بالاخره رنج پایان یافت؟ 

حاجت داران 

یه گروه حاجت روایی تو روبیکا داریم مخصوص شماعزیزان 

هر ذکری بخواید براتون میزاریم چله هم برگزار میکنیم 

ممنون میشم درخواست دعوت بدی تا لینکشو ارسال کنم 

انشاءالله حاجت بگیری

 میشه برای حاجترواییم یه صلوات بفرستی🌼💖 خواهرم و دختر خالم  تعلیق شد اومده رو این اکانت نوبت اینه🙄 وای بحالت تعلیق شم هااااا 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اشتباه کردی

صفر تا صد مقصری و حق دارن

راه های بهتری برای فهمیدن تاریخ مثل پرسیدن از زنش یا پرسیدن از برادرش یا پرسیدن از مادرش و ... بود منم راستشو بخوای جاشون بودم اصلا باور نمیکردم هدفت فهمیدن تاریخ تولد بوده

کار دیگه ای نکن

از این کارتم درس بگیر

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

این همه میگی صمیمی هستیم پسر عمومه برادر شوهرمه تاریخ تولد شو نمیدونی؟خب از شوهرت میپرسیدی 

اصلا تو چیکار  داری بخای سورپرایز کنی الان همه تورو ی آدم غیر قابل اعتماد میبینن

کاوه ای پیدا نخواهد شد ، امید...کاشکی اسکندری پیدا شود🟢⚪️🔴

با مدارک هم جادوگری میشه کرد؟!!!!!!برو بابا عین خیالت نباشه دیگه هم بیش از حد کسیو تحویل نگیر جز افر ...

اره چون زیادی مهربون بودم اینطور شد الان نمی‌دونم چیکار کنم همه تهمتا بهم زده شده در صورتی که اینطور که موضوع نشون میده نیست اصلاً 

اره چون زیادی مهربون بودم اینطور شد الان نمی‌دونم چیکار کنم همه تهمتا بهم زده شده در صورتی که اینطور ...

اصلا اهمیت نده اسمشونم دیگه نیار 

کاش میشد از مردگان پرسید : آیا بالاخره رنج پایان یافت؟ 

این همه میگی صمیمی هستیم پسر عمومه برادر شوهرمه تاریخ تولد شو نمیدونی؟خب از شوهرت میپرسیدی اصلا تو چ ...

شوهرمم پرسیدم نمیدونست خب من میگم دو ماه پیش مدارکش دستم بودن اگه میخواستم کاری کنم وقتی پیشم بودن می‌کردم

بدجور من اصلاً آشنایی باهاش نداشتم کل این باورهارو اون تو ذهن بقیه جا انداخت و من فقط کپ کردم


عزیزم یادت باشه وقتی فردی ازدواج میکنه باید از صمیمیت قبلی کم کنی و مهم نیست بسپار بخدا به راستی که خداوند کافی است

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته