چند سال بود یه رفتار بدی رو تکرار میکردن شوهرم تذکر میداد یا حتا تند برخورد میکرد بازم تکرار میکردن تا اینکه خودم به زبون اومدم و گفتم چرا اینطوری رفتار میکنید بعدم سرسنگین شدم یه مدت طولانی باز تا باهاشون خوب شدم دوباره دعوا گرفتن همون حرفا رو زدن انگار عقده شده بود براشون که میگی اینکارو نکن این حرفو نزن بیشتر کلید میکنن وبعد تا باهاشون حرف میزنی دعوا راه میندازن که همون حرفو بگن اصلا حد ومرز نمیفهمن چیه سر فامیلامونم دراوردن این رفتارو ده ساله داییم قهره سرسنگینه سر حرفاشون بازم مادر شوهرم یا تیکه میندازه یا زنگ میزنه یا پیغام پسغام میده همون حرفارو بگه با این ادم باید چیکار کرد
چرا یه ادمی میفهمه از یه کاری بدت میاد باید تکرار کنه کارو به دعوا میکشونه ها یعنی هرچی اروم و بساز باشی به حرف میارنت بعد میگن دیدی چه سلیطه ایه دیدی چی گفت حرفای خودشونم فراموش میکنن حرفای بقیه ام یادشونه ده سال گله میکنن که فلانی این حرفو زد
به نظرم بیماره مادر شوهرم چون شوهرمم همینطوریه من خودمو میزدم گریه میکردم که این حرفو نزن بازم میگفت هی میگف میگفت میگم که برات عادی شه البته منم بیمارم که بااین روانی ها دارم زندگی میکنم
یعنی هیشکی نیست یه لنگه کفش بندازه تو تاپیک ما؟
چون میفهمن نقطه ضعفت اینه برای درهم شکستنت اون حرف بی خیال شو دگه هرکی گفت اهمیت نده واکنش نشون نده ببین فراموشش میکنن
خودت هم مقصری نقطه ضعفت رو میدونن از همین راه هم وارد میشن ک اذیتت کنن
لجبازند
عزیزم شوهرت چطوره؟
اگه شوهرت اخلاقش متفاوته بنظرم به اون بگو اون با جدیت ازت دفاع کنه و اون مادرش رو بترسونه که نگه...
خیلی میخوان که باج ندن مثلا تو با اگه با اعتماد به نفس باشی به اونا برمیخوره اگه درست خوب باشه به اونا برمیخوره با بچت خوب باشی انگار میخوای دل اونا رو بچزونی همین باعث میشه همه هرزه باشن و دشمن اونا چون فقط اونا خوبن و باید مرکز توجه باشن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
