یک داستانی هست از کسیکه در زمان رسول خدا صلوات الله علیه با مردگان زنا میکرد.شبها میرفت نبش قبر میکرد و ...روزی پشیمان شد و دیوانه وار به کوه و بیابان زد.نعره و شیون میزد و از شدت عذاب وجدان و شرم پریشان و اواره شده بود.خبر به پیامبر اکرم رسید.فرمودند بگین بیاد.وقتی تعریف کرد پیامبر خدا هم از شدت خباثت و رذالت گناه این جوان منقلب شدند اما باذن الله حضرت جبراییل خدمت ایشان وارد شدند و پیغام وحی رو رساندند که اگر گناه این جوان و همه بندگانم به اندازه تمام ریگ های بیابان و جنبندگان ته دریاها باشه اگر توبه کنند میبخشم.
حضرت سیدالشهدا از شمری که روی سینه مبارکشون هم نشسته بود و چند نفری که وارد گودی قتلگاه شدند برای بریدن سر مبارکشون ناامید نشدند و در همون لحظات هم دست از ارشاد و هدایت برنداشتند.همون طور که جناب حر با اون خطای بزرگ که منجر به واقعه خونین عاشورا شد برگشتند و جز هفتاد و دو تن عاقبت بخیر دوعالم شدند برای ما هم میشه ان شا الله
ضمن اینکه چندین روایت هست مبنی بر اینکه خدا جوان توبه کار رو بسیار دوست داره . باز آ « هر آنچه » هستی باز آ
حال شما بسیار زیبا و خریدنیه اتفاقا ، منم دعا کنید عزیزم❤️