ادامه زندگی با کسی که هیچ ارزشی برات قائل نیست.طلاهاتو بخشیده به مادرش.مادرشو کرده خانوم خونش جوری که حتی اگر در نمکدونو عوض کنم نارحت میشه که چرا مشورت نکرده با مادرش اینکارو کردم..دست بزن داره.فحاشه و تو درو همسایه آبرو برات نذاشته.چن بار گوشتو شکسته.یا بخشیده به مادرش.و از خونه پرتت کرده بیرون جایز..خودم میدونم سوال خنده داری اما بارها تکرار کرده بخشیدم.ولی اینبار میخوام باهاش برخورد کنم
اون مرد قول داده شما رو مراقبت کنه ، مواظبتون باشه ، ازتون تا حد مرگ دفاع کنه ، اینطور که میگی اصلا ...
ای خواهر دست رو دلم نذار که خونه...کدوم دفاع من از دستش به همه پناه میبرم.از بس که وحشتناک برخورد میکنه.هر جام بخوایم بریم اصلا با من مشورت نمیکنه.فقط میگه زود باش ببینم دیرمون شد.میخوام چیزی بگم میگه به تو ربطی نداره.همه چیزو با مادرش مشورت میکنه
تو این یازده سال پیر شدم.از بس حرصم داد.تنهام گذاشت.دیگه به کی بگی که این شوهرم حتی تو فامیلامون با یه عده ریخته بود رو هم داشت مثلا آبرومو میبرد.. حتی پسرعمم گفت چقد نفهم بی غیرتی.آدم با هفت پشت دشمن این کارو نمیکنه.کلی چیزای خصوصیم به درو همسایه و فامیل گفته بود اونم به فرماندهی مادرش
چرا موندی بخاطر بچه،؟؟؟بچه ی مادر از نظر روحی داغون ب چ دردش میخوره دستش و بگیر برو
عه شما مرد هستین؟ولی واقعیت اینه شما که مرد هستین اینو میگین یعنی این که خودتونم از شنیدن کارای زشت همجنستون بدتون میاد و مدافعش نیستین.توصیه برادرانتونو میپذیرم.چون واقعا زجر زیادی کشیدم.فقط خدا میدونه.
۱۱سال خیلی زیاد چطور قبل فرزندتون ب فکر جداییی نبودید سعی کن با سیاست رو اخلاقش تاثیر بزاری اگر نشد ...
والاه یازده سال روانیم کرده.باهاش خوب میشم.تازه بدترم میشه.اونقد جلو بچم کتکم زده که بچمم عصبی شده.شبا با جیغو داد از خواب میپره .اتفاقا خودش از خونه پرتم کرده بیرون.اونم با یه کتک اساسی.ازش میپرسم چرا خودشم نمیدونه چرا کتکم زده.بچمم پیشمه.