سلام من عروس یکی از اقوامم شدم.کم بدی ازش ندیدم ولی چشم پوشی کردم بهر حال تو دعوا حلوا خیر نمیکنن
ولی ایشون خیلی دیگه داره بهم فشار میاره دردمو به هرکیم میگم مسخره میدونه ولی واااقعا برام شده ی دغدغه ای
وجدانا خودتو بذار جای من.میره چیزای اساسی خونه و بچه ها منو میگیره.مثلا بحث افتاده بود اره قراره تو این ماه بریم روکش ژله ای مبل سفارش بدیم بعد سه روز بعد زنگ خونمونو زده رفته از تو دیوار یه کاور پارچه ای کهنه گرفته میگه ژله ای خوب نیست این بهتره.یا نه اونسری گفت زمستونه بچه ها کلاه دارن گفتم نه باید برم بگیرم اتفاقا ی مدل خیلی خوشگلی هم مد نظر دارم پس فرداش میبینم برا بچه هام کلاه گرفته اونم به سلیقه جاریم نه من!
شش سالشه بچه اولیم ولی تاحالا ی کفش یا کلاه یا کافشن یا شلوار یا کیف یا ... به سلیقه من نبوده.بعدم که میگیره میگه داره دیگه نری بخریا
تا اینجاش بگید حق دارم ناراحت بشم یا نه تا بقیه رو تایپ کنم