حس میکنم توجه نمیکنه به ذوق و شوقم
اصلا توجهی ندارد به هدایایی که براش میگیرم
من خیلی با ذوق براش هر دفعه کادو گرفتم ناراحت شد
ایندفعه هم که کلا نخواست بگیرتش ..
حداقل قبولش میکرد من ناراحت نشم
قبلا میگفت چون تو یتیمی میترسم برام چیزی بخری ( خیلی حس تنهایی کردم که اینو شنیدم ممکنه از روی درک کردنش باشه اما با این جمله به من حس عظیمی از بی کسی و تنهایی و طرد شدن داد چون که من بابا ندارم )