وای یادم اومددد
با خالم رفته بودیم پاساژ پسر ۵ سالش هم همراهش بود
بعد خییییییلی شلوغ بود اونجااا جا سوزن انداختن نبود
بعد خالم داشت اون طرررف نگاه میکرد حواسش نبود اصن
گفت علی بیا بریم مامان (به جای دست بچش دستش به اونجای یارو خورد به جا دست علی)🤣🤣🤣🤣🤣🤣
وای ما رو میگی جر خوردیم سعی کردیم خودمون رو نگه داریم ولی قیافه یارو دیدنی بود🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣خالمم ک آب شدددددد