مادربزرگم و داییام و مامانم قرار بود امروز برن خونه مادربزرگم
دیشب قرار گذاشتیم بریم اونجا جمع شیم
الان شوهرم خودشو انداخته از دیشب خواب بوده تا الان پا نمیشه میگه حالم بده 😑
بعد میگم چته خب میگه دارم ادا بازی در میارم تا آخر عمر میخوام دراز بکشم😑
مامانم ساعت ۲ زنگ زد گفته ساعت ۴ اینا میایم الان من چی بگم بگم شوهرم خودشو زده به مریضی
اگه خونه مامان خودش بود که سریع پا میشد پ انرژی الان برامن مریض شده خودشو زده به خواب
اعصابمو بهم میریزه
هروقت خونه مامانم یا مامانبزرگم میریم میکه خستم فلانم همیشه حالش اونروز بده یا خوابش میاد باید تو اتاق بخوابه
خونه مامان خودش همچین انرژی داره بگو بخند همش راه میره نمیشینه یجا 😑
حالم ازش بهم میخوره دیگه بخدا تا نیم ساعت دیگه پا نشه حاضر میشم با بچم میرم همینحا ولش میکنم هر غلطی میخواد بکنه