2777
2789

من ۱۶سالمه دو سالو خورده ای ازدواج کردم

کلا هفت ماهه خونمون ازشون جدا شده قبلا باهم زندگی میکردیم 

تو این چند وقت که باهاشون بودیم همه کارهای خونشو انجام میدادم حتی موهای دختراش که کلاس سوم چهارمش شونه میکردم اب بده غذا بده همه چیو انجام میدادم 

تو این هفت ماهیی خونه خودمم دو روزی یبار زنگ میزنه شوهرم بیاین که من برم خونشو جمع کنم تمیز کنم منم که مدرسه ام کلاس یازدهمم واقعا برام سخته

بعد اونا امروژ از مسافرت رسیدن ماهم دیروز 

از دیروز که اومدم سریع خونه خودمو جمع کردم تمیز خریدای مدرسه ام انجام دادم که چهارشنبه برم مدرسه و قراره امروز برم ارایشگاه و یه سری لوازم تحریر بگیرم

صب که خواب بودم زنگ زده به شوهرم که برم خونشون جمع کنم که منم گفتم یا خدا یا بسم الله صبح مدرسم قرار بود اونموقع کارگر بگیره برا خودش دیگه شوهرم چپ چپ نگاعم کرد منم دیگه هیچی نگفتم و دلم نمیخاد برم دیگه هروز کارشون همین میشه

خودش و دختراش دست به سیاهو سفید نمیزنن 

تابستون همش مینالید مریضیم نمیتونم کار کنم با اینکه کاریم نمیکرد چهلو پنج سالشه دوتا دختراش همه از دستشون شاکین نه ادب دارن نه بلد رفتارن 

حالا با این سن و اوضاع باز مشهد عمل کرده بچه گیرش بیاد😂😂

واقعا با این اوضاع دلم نمیخاد برم مدرسه پارسال و سال قبلترش خیلی سختی کشیدم از دستش همش دعوا اینا 

هر دوسال یکی از کتابامو تجدید شدم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بنظرتون چیکار کنم برم؟

صبح اولین روزیه که میرم مدرسه درس و اینا نمیپرسن

بعدش رفتم خونش جمع کردم بگم که منم مدرسه ام کار دارم دیگه نمیتونم هروز هروز بیام یا چیییی 

واقعا اعتماد به نفسم ندارم حرفیم بزنم لطفا راهنمایی ام کنید

مادرشوهره خیلیم بد دهن و بلد حرف زدن نیس

حالت تهوع گرفتم ازکودک همسری 

از اینکه تو 14سالگی ازدواج کنی و الان 16سالگی ولی درگیر مادرشوهربشی 

 از این که ی دختر وقت خوشگذرونی با دوستاش و راه مدرسه فکر شکم شوهرش باشه 

از اینکه... ـ. 

از اینکه ــ..... 

مرحبا خوب دلــــــــــــم را به نگاهی بردی ،                     قبل تو هیچکســـــی عرضه این کار را نداشت

عروس کم سن برا این میگیرن کار کنه 

چشم چشم کنه 

و الا همه میدونن کودک همسری اثن درست نیس 


برایِ اصیل بودن کافی ست که دروغ نگویی، آغازِ اصالتِ خوب همین است که نخواهی چیزی باشی که نیستی.

مث اینکه مریض نیستم مریضم شدم گردن درد کمر درد 

دوبار رفتم دکتر 

پارسال ده ساعت خودم نشستم خونشو جمع کردم اونم بالا سرم بوده تا یه هفته کمر درد سر کلاس نمیتونستم دفتر رو میز نگاه کنم خیلی سختی کشیدم

اصلا نریا میشه وظیفت بعدا میگه بیاین پیش ما راحت باشیم 

اصلا ابدا رو نده ۴۵ سالشه پیر که نیس تازه اول راهه الکی یه ماه خودتو بزن به مریضی سرماخوردگی و درد پریود اینا یه ماه اصلا پا تو خونش نزار

چند وقیته که میگه بچه بیار مدرسه میخای چیکار 

منم دلم میخاد رو پای خودم وایسم برم سر کار شوهرم پولداره اما یکم خسیس دیگه بخاطر همین 

شوهرمم ۲۵سالشه و داره دکتراشو میخونه

اما خانواده اش از این قدیمیا و پوسیده هان مخصوصا مادر خانوداه

بنظرتون چیکار کنم برم؟صبح اولین روزیه که میرم مدرسه درس و اینا نمیپرسنبعدش رفتم خونش جمع کردم بگم که ...

هیچوقت نگو درس دارم یا میرم‌مدرسه بپیچون بهانه بیار فردا میشینن زیرپا شوهرت نمی ذارن بری مدرسه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792