بچه ها دوستم داره. اینو حس میکنم. از اونجایی که همه تلاشش رو میکنه تا خوشحال باشم. خیلی به من و بچه ها اهمیت میداد.
خیانتش هم پنهانی بود. خدا ازش نگذره. برای بار دوم. در حد دوستی ساده که البته من نمیدونم اگر نفهمیده بودم هم ساده میموند یا نه.( برای بار دومه این مسئله. ) چت و صحبت و قرار توی خیابون برای چند دقیقه. چیزی که متوجه شدم، با هر کسی بیشتر از یه هفته و اینا نمیمونه خودش قطع میکنه رابطه رو یا یه جوری رفتار میکنه طرف بره. میره سراغ نفر بعدی.
حالا میگه تو مشکلی نداری، مشکل منم، یه مدت بود میخواستم برم مشاور و روانپزشک و ترسیدم تو بفهمی نرفتم.
گفتم حق طلاق بهم بده نداد. ولی میگه میرم مشاوره قول میدم خوب شم.
اینم بگم که پنج شش ساله درگیر بیماری خانوادشه و دو نفر رو این وسط از دست داد. اعصابش به مشکل برخورده بود، یه مدت وسواس داشت، یه مدت عصبانیتاش رو روی سر ما خای میکرد، یه قسمت از ریشش ریخته. الانم میگه اعصابم که نمیکشه میرم با دخترا حرف میزنم انگار فراموش میکنم ولی بعد عذاب وجدان میگیرم قطع میکنم. ( حالا اینو حدودا دیدم که راست میگه.)