امشب رفتیم خونه ی ی دوست قدیمم با همسر و دخترم، خیلی خیلی خیلی اصرار کرد که بریم، منم گفتم بیاید خونه ی ما به شما زحمت ندیم، سال ها بود زندگی انقدر ساده و پذیرایی انقدر ساده ندیده بودم، نه اینکه ناراحت بشم، زحمتم کشیده بود، بهمون هم اصلا بد نگذشت ، نمی دونم چرا مضطرب شدم الان که خونه ام، نگران معذب شدن تک تک آدم های اون جمع بودم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
دیگه اینقدرساده؟خب وقتی تواناییش رو نداره دعوت نمیکرد
وضع مالیش بد نیست اصلا، امشب مهمونی یکی از دوستای همسرم هم بود که گفتم نریم این دوستم خیلی اصرار کرده بریم خونشون، همسرم هم تو شوکه، فقط گفت به نظرت چرا ما رو دعوت کرده بودن؟
خوب پس حتما خسیس هست و با این کارش بی احترامی به مهمان میشه
فک کنم من کم توقعم، گفتم حتما مدلشون اینجوریه، بعد تو فکرم این بود که بخوام مهمونیشو جواب بدم چکار کنم که معقول باشه، عین همیشه مهمونی بدم که انگار می خوام خودنمایی کنم شبیه خودش که هزار سال در توانم میست انجام بدم
شاید بیش از حد احساس راحتی کرده باشما خوبه حداقل املت درست نکرده همسرشونم بود؟
اره همسرشم بود، ما هم سعی کردیم معاشرت کنیم باهاشون اونا هم برخوردشون خوب بود ولی حتی خونشونو کامل مرتب نکرده بود ، بعد من از صبح تا شب تو خونه دنبال پرز روی سرامیک ها و کابینت هام
اصلا دوست ندارم با دوستام رفت وآمد کنم اخه کسی از رسم ورسوم دیگری باخبر نیست آخرش میشه همین فقط معاش ...
من خیلی با دوستام در ارتباطم ولی، تقریبا یه گروه ۲۰ نفری خیلی نزدیک دارم و هر هفته همو می بینیم، اینشون هم کلاسیم بود زمان مدرسه هیچ شناختی از هم در بزرگسالی نداشتیم به جز اینکه اینستاگرام همو داشتیم که اونم چیزی نمیذاشت ، وگرنه دوستام خیلی نزدیکن بهم از خانواده نزدیکتر
وضع مالیش بد نیست اصلا، امشب مهمونی یکی از دوستای همسرم هم بود که گفتم نریم این دوستم خیلی اصرار کرد ...
خوب حق داری اضطراب پیدا کنی ولی نه در این حد ! من جا دوستت بودم اضطراب پیدا میکردم به شدت تو ! تو اگه قرار شد دعوت کنی سبک خودت را بزار کنار ، غذا یه مدل درست کن ولی خوب مثلا استیک یا کباب و جوجه ، مخلفات در حد سالاد و دسر یه مدل ،، بریز و بپاش زباد نکن ، خیلی هم شیک نباش ، بعد از اون هم دیگه هم سعی و اصرار به رفت و آمد نکن ، وقتی مدل آدما با هم فرق داره بهتره رفت و آمد کمتر باشه ، به امشبم فکر نکن دیگه ، اونقدر که تو حرص خوردی اونا نخوردن. ، اینم در نظر داشته باش با دو تا بچه کوچک سخته و شرایطش با شما که کمکی داری متفاوت و جدا از اون سبک زندگیش هم بسیار متفاوت ، پس بهتره با هم کم برید و بیاید تا نه خودت معذب بشی نه شوهرت نه اونا و مهتر اینکه کم کم بچه ها تفاوت های شدید را حس میکنن و آزار دهنده میشه برای مخصوصا بچه های اونا