امشب رفتیم خونه ی ی دوست قدیمم با همسر و دخترم، خیلی خیلی خیلی اصرار کرد که بریم، منم گفتم بیاید خونه ی ما به شما زحمت ندیم، سال ها بود زندگی انقدر ساده و پذیرایی انقدر ساده ندیده بودم، نه اینکه ناراحت بشم، زحمتم کشیده بود، بهمون هم اصلا بد نگذشت ، نمی دونم چرا مضطرب شدم الان که خونه ام، نگران معذب شدن تک تک آدم های اون جمع بودم
حق با شماست، منم خودمو جای شما تو اون زمان و شرایط گذاشتم مضطرب شدم، به هر حال سبک زندگی و آداب و رسوم متفاوته، مطمئنا شما هم باید برای مهمونیتون یه شرایط میانه رو در نظر بگیرید و ادامه دادن این رابطه هم زیاد خوشایند نیست
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.