مامانم پیرم کرده میگه لاک نزن اینو بپوش اینو نپوش

عزیزم ایشالا خدا بهترین ها رو برات رقم بزنه.....

سعی کن رازیشون کنی بری سرکار چند بار باهاشون حرف بزن که دیگه بزرگ شدیا باید بری جامعه اگه ادم موفقی بشی شاید بیشتر بهت ازادی بدن

مامان منم همینطوره ولی دیگه باهاش بحث نمی کنم اگه خواسته ای داری یکم تو کارها کمکش کن و وقتی خوشحال و مهربونه باهاش صحبت کن و خواسته هاتو بگو

چندسالته 

من سی سالمه

متاهلم 

همین اوضاع دارم😁🤣

ربطی ب سن ‌و تفکر نداره.یسریا کلا عیب میدونن تو منطقه یا خانوادشون.یا سبک بازی میدونن حالا جوون و پیرش فرقی نداره

خداروشکر هیچوقت محدود نبودم 

واای خانواده منم همین بودن 

خدا سالم نگهشون داره و سایه شون بلند

 من حسرت دارم حتی صداشون رو بشنوم 

ازدواج زود وعجله ای افتادن از چاله به چاه

سعی کن فعلا مستقل بشی یکم تحمل کن بعدا دیدی خواستگار خوب داری ازدواج کن فعلا ارایش درحد ملایم بکن یکم رو بدنت کار کن باشگاه نشد خونه ورزش کتاب های مفید بخون

دارن وضع بیرون رو میبینن براهمین میخوان آسیب نبینی....پدرومادر من صدبرابر از مال شما سختگیرتر بودن حتی یه اردو هم نمیذاشتن برم ....منم همش غصه میخوردم درسته بیش از حد بود اما سختگیری بجا باشه خوبه ادم تو مجردی نمیفهمه وقتی خودش مادر میشه متوجه میشه که چرا‌...من بعد متاهلی بجه دار شدن الان فکر میکنم میبینم خیلی جاهایی سختگیری کردن خوب بوده شابد اسیب جبران ناپذیری میدیدم من اون زمان ناراحت میشدم اما الان خیلی خوشحالم که سختگیری کردن ...الان زندگی متاهلیم کاملا برعکسه حتی شوهرمم برعکس پدرمه ....پدرمن سن بالاس بددهن بود وپرخاشگر وبداخلاق درکنارشن سختگیرومذهبی خشک....ببین جی بوده دیگه...خداروشکر الان زندگیم وشوهرم کاملا اروم و راحتم 

دقیقا خواهرمن بخاطر همبن موضوع با کسی که دوسش نداشت تو ۱۹سالگی ازدواج کرد بدبخت شد با دوتا پسربچه موند رو دستش خودش کار کرد وبزرگشون کرد از چاله افتاد تو چاه...همبشه میگف کاش خونه ی پدرم رو تحمل میکرد اینجوری دوتام بچه رو باخودم بدبخت نمبکردم 

بهت حسودیم میشه

متاسفانه خیلی از خانوما همین اشتباه رو کردن😣

اره دقیقا...۲۷ساله یه روز خوش ندیده الانم باز درحال کارکردنه