دو هفتس که اوکی دادم واسه آشنایی. قصدش ازدواجه.همش میگه که دوستم داره🙄
بعد از اینکه اوکی دادم فرداش که قرار داشتیم
پیام داد گفت
❌( امروز دلبرتر از دیروز شده بودی ملیکا جان تا دیدمت اونقد خاستنی بودی که میخاستم بپرم بغلت محکم بغلت میکردم)
گفتم✅ ( حقیقتش من برا بغل و این چیزا راحت نیستم الان.و دوس ندارم راجبش صحبت کنی چون هنوز چیزی بین ما نیس ازدواجی هم صورت نگرفته.)
گفت❌ ( نفس جان گفتم دوست داشتم نگفتم که همین فردا میخام بغلت کنم ترسو تا خودت اجازه ندی گلم من کاری نمیکنم عشقم ناراحت بشه......
باشه چشم
تو هم فکرت سیاهه ملیکا جان به چه چیزا فکر کردی )
چند روزه همو ندیدیم.
امروزم گفت❌ ( دلم خیلی برات تنگ شده میخام دیدمت سیری بغلت کنم سیری از لپات بوس کنم)
گفتم✅ (من قبلا بهت گفته بودم که الان از این حرفا خوشم نمیاد )
میگه❌ ( چرا دلیلش چیه من دوست دارم )
گفتم✅ (چون دلیلی نداره الان هیچ نسبتی با هم نداریم که بخوای از این حرفا بزنی.)
گفت❌ ( من خیلی تو دلمه نفس)
گفتم✅ ( پس دیگه بهم پیام نده با هم سازگاری نداریم به خط قرمز من احترام نمیذاری.)
گفت❌ ( وقتی دو نفر باهم اوکی میشن هست )
اینا همه پیام بود. وقتی از این حرفا میزنه دلم میخواد یه دونه بزنم تو صورتش 🥊 اخه من هنوز بهش علاقه مند نیستم چندش کثافط